مبلغ بهایی در محضر آیت الله آقای آقا شیخ محمد خالصی زاده صفحه 1

صفحه 1

مبلغ بهائي

بيست سال قبل چند نفر از شيادان بهائي درصدد اغواء بعضي از افسران ارشد ارتش بودند افسران هشيار گول آن‌ها را نخورده و آنان را براي مذاكره به محضر آيةالله عظمي آقاي آقاشيخ محمد خالصي در تهران دعوت نمودند و قرار گذاشتند اگر آقاي آيةالله مجاب شدند تصديق بهائيان بنمايند و اگر آنان مجاب شدند توبه و تبري نمايند و مسلمان بشوند و در نتيجه مذاكره نور حق هويدا و ظاهر گرديد گمراهي و ظلمت و خرافات و ضلالت بهائيان برطرف و نابود شد اين مذاكره در تهران و ساير شهرستان‌ها و در خارجه مكرر به طبع رسيد مناسبت تشريف فرمائي آيةالله عظمي آقاي خالصي به يزد تكرار طبع و نشر مي‌شود. در مطبعه گلبهار يزد به زيور طبع رسيد سنه 1366 [ صفحه 2]

مقدمه طبع كتاب در يزد

تشريف فرمائي آقاي آية الله عظمي آقاي آقا شيخ محمد خالصي در يزد يكي از نعماء الهي است كه از اداي شكرانه آن عاجز هستيم. با اينكه علماء فاصل و دانشمند در يزد وجود دارند متأسفانه در نتيجه فشارهاي ضد دين در بيست سال اخير در ايران همه مرعوب گشته و گوشه‌نشيني اختيار نمودند و ميدان عمل براي دشمنان دين اسلام در يزد بلامعارض پيدا شد مسيحيان و زردشتيان و يهوديان و مائرياليست‌ها هر يك به نوبه خود تبليغات گوناگون برضد ديانت اسلام شروع نمودند و از احدي جواب و ردي نشنيدند. بهائيان كه طبيعت يهود را دارند و از هر حادثه‌ي مي‌خواهند برخلاف دين مبين اسلام استفاده كنند زمينه‌ي مساعدي ديدند به اغواء مردمان ساده‌لوح كه از هر گونه معلومات عاري و از دنيا بي‌خبرند سعي بليغي كردند، تصور كردند كه مي‌توانند به واسطه عدم معارضي عده كثيري را از اين ساده‌لوحان اغوا و گول بزنند حال بدين منوال بود، كه لطف و منة الهي شامل اهالي يزد شد و آقاي آية الله خالصي قهرا يا اختيارا به اين شهرستان وارد و اهل اديان مختلفه را دعوت به دين مبين اسلام نمودند و بر منبر در مصلي و مسجد ملا اسماعيل كه از بزرگترين مراكز ديني مي‌باشند بر حقانيت دين اسلام و بطلان سائر اديان از طريق برهان حسي و وجدان و علوم جديده و مكتشفات حدسيه و بديهيات اوليه و فطرت انساني استدلال نمودند و براي احدي عذر و بهانه‌اي باقي نگذاشتند اگر كسي بعد از استماع فرمايشات ايشان به دين اسلام نگرود و از هر ديني غير از او تبري نجويد فقط محض عناد و لجاج بود در اين صحبت‌ها [ صفحه 3] به شياطين بهائيان عطف عنان نمودند و خرافات آن‌ها را چنان آشكار كردند كه هر ذيشعوري از آن بيزار شد و بعد آن‌ها را براي مذاكره در هر جائي كه اختيار نمايند دعوت نمودند و لكن احدي اجابت نكرد و نتيجه آن شد تمام اشخاص مشوش فهميدند كه به جز شيادي و طراري و تمسك به خرافات و پيروي از خرافي‌ها و مخالفت با حس و وجدان و تمام علوم و مكتشفات بهائيان چيز ديگري ندارند و معلوم گشت كه دين الهي به اسلام منحصر و ما عداي آن محض ضلالت و گمراهي است و مصلحت و سعادت بشر تأمين نمي‌گردد مگر به تطبيق دين اسلام و محال است كه عالم با مكتشفات سريعه و استخدام و تسخير بعض قواي طبيعي اداره شود مگر به عمل به تعاليم حقه اسلامي و قوانين موضوعه و ديانات سابقه بشر را به نيستي و نابودي سوق مي‌دهند و چون بهائيان اجابت دعوت نمودند ما شروع كرديم به چاپ كتاب مناظره‌ائي كه در بيست سال پيش و در محضر ايشان در تهران شده است كه اهالي يزد بيشتر به حقايق پي ببرند و خرافات را از خود دور سازند. تفصيل اين مناظره اين است كه مرحوم سرتيپ لطفعلي خان با چند نفر از افسران ارتش نزد آقاي آية الله عظمي آقاشيخ محمد خالصي آمدند و چند نفر ديگري را معرفي نمودند كه اين‌ها مبلغ بهائي مي‌باشند و ما مي‌خواهيم معلوم كنيم كه اين‌ها چه مي‌گويند و قرار گذاشتيم كه مذاكره نوشته شود و طبع و نشر گردد. ابتداءا مبلغين بهائيان از نوشتن امتناع نمودند مرحوم سرتيپ لطفعلي خان و آقاي غلامحسين خان شهباز اظهار نمودند كه قرار بر مكاتبه بود مبلغين بهائي را ملزم نمودند كه تن به مكاتبه در دهند بالنتيجه از طرف بهائيان عبدالله تحقيقي و از طرف مسلمانان آقايان علي اكبر اعلم و شيخ حسين لنكراني و شيخ حسين افصح المتكلمين لنگرودي شروع به نوشتن مذاكرات نمودند كه عينا نقل و از چاپ سيم اين مذاكرات كه در كرمانشاه به طبع رسيده منتشر مي‌كنيم عقلا و خوانندگان بخوانند و قضاوت كنند. عبدالحسين حائري [ صفحه 4] مقدمه به قلم فاضل دانشمند معظم آقاي آقاشيخ حسين لنكراني طهراني مدير مكرم جريده شريفه اتحاد اسلام دام فضله

برادرها

(بسم الله الرحمن الرحيم) ما طرفدار وحدت كلمه و اتفاقيم و هميشه براي ايجاد و تعميم اين منظور سعي و مجاهدت كرده و مي‌كنيم. دول استعمار براي اجراي نقشه‌هاي ظالمانه‌ي خود القاء اختلاف كلمه و نفاق و دوئيت را بهترين وسيله مي‌دانند و خوب هم فهميده‌اند چنانچه گفته‌اند (فرق تسد) جدائي بينداز آقائي كن، به همين نظر است كه در هر جا به رنگي و هر نقشه به شكلي اسباب چيني كرده و از هيچ چيز هم فروگذار نمي‌نمايند اين‌ها هميشه سعي مي‌كنند كه جنگ داخلي ايجاد كنند، نقشه‌ي اساسي آن‌ها قضيه‌ي شيعه و سني بوده كه بحمدالله در اثر توجه مسلمين تقريبا مرتفع شده است ولي بعد از اين همه خانه خرابي‌ها و در هر يك از بلاد و ممالك اسلامي هم مناسب وضعيات آنجا يك چيزي ايجاد مي‌كنند. مثلا در هند به عنوان هندو و مسلمان و عنوان اسمعيلي و اخيرا عنوان قادياني و در ايران به عنوان حيدري و نعمتي، شيخي و متشرع و عنوان بابي و بهائي و امثال اين‌ها القاء اختلاف و ايجاد بغضاء و نفاق مي‌كنند. اين‌ها تدابيري است كه به عنوان دين براي نيل به مقاصد استعماري خود اجرا مي‌نمايند و دسائسي كه به عناوين ملي، وطني، سياسي و امثال اين‌ها اجرا شده و مي‌شود فعلا از موضوع بحث ما خارج و انشاءالله در آتيه تعقيب خواهيم كرد و راستي خجالت‌آور [ صفحه 5] است كه در قرن بيستم، عصر علم و اكتشافات يكدسته از مردماني كه بيانات يك نفر مبلغ مبرز آن‌ها ترهاني است كه ذيلا مي‌خوانيد بتوانند در اين دوره (آن هم در ميان يك ملتي كه بزرگان عالم خواهي نخواهي در مقابل حقايق ديني آن‌ها تعظيم و فلاسفه قرن بيستم به فهميدن فلسفه‌ي دستورات عاليه ديانت آن‌ها افتخار مي‌كنند) موفق به اظهار اين گونه مهملات و مزخرفات و دعوت به اين گونه اوهام و خرافات شوند. ما براي اينكه بفهمانيم آن عبارات مسلسلي كه با لحن مخصوص از ماشين‌هاي تدليس اين شياطين اجتماعي و يا آلات سياسي اجانب براي مشوش كردن فكر مردمان بي‌اطلاع خارج و در كمال عجله رديف كرده و تحويل مردم مي‌دهند وقتي كه به كاغذ آمده و تنظيم مي‌شود چه حرف‌هاي بي‌معني و تركيبات خنده‌آوري است و مطلب از چه قرار است عين مذاكراتي را كه خود متكلم و عده‌ي كثيري از حضار آن را امضاء كرده‌اند بدون تصرف به معرض افكار عمومي مي‌گذاريم. (تا بداند مؤمن و گبر و يهود) (كاندرين صندوق جز لعنت نبود) بخوانيد و بخنديد. بخوانيد و گريه كنيد، بخوانيد و عبرت بگيريد بخوانيد و اعتراف كنيد كه بشر چقدر مي‌تواند مهمل بگويد و آنهائي كه مسخر اين مسخره‌ها مي‌شوند چقدر بيچاره و بدبخت هستند. اين‌ها عنوان عدم آزادي را بهانه‌ي مظلوميت خود قرار داده و در مقابل مردمان ساده قيافه حق به جانب به خود گرفته (نه‌نه من غريبم) در مي‌آورند. ولي خوشبختانه اين مجلس كه در كمال آزادي شروع و با نهايت اخلاق خاتمه يافت اين عذر مجعول را هم از دست آقايان گرفت. معمول آقايان اين است كه همين كه كار به جاي باريك مي‌رسد يك دعوائي راه مي‌اندازند كه مطلب از بين برود ولي بحمد الله در اثر توجه مردم ديگر موفق به اين تدبير نمي‌شوند چنانچه ملاحظه مي‌كنيد و انشاءالله آتيه هم در سايه متانت و بردباري [ صفحه 6] كه ملت شعار خود قرار داده‌اند راه استفاده از هياهوي جاهلانه بر اين‌ها و امثال اين‌ها مسدود است. مقام منيع نابغه اسلام و شرق آية الله العظمي آقاي شيخ محمد خالصي دامت بركاته اجل و اوقات ذي قيمت ايشان اهم از اين است كه صرف اين گونه امور بي‌اهميت و مباحثه با اين گونه از مردم و مواجهه با اين مهملات شود ولي متأسفانه گاهي اضطرار و تنگي قيافه و وظيفه نشناسي سايرين اشخاص بزرگ را مجبور مي‌كند كه اين گونه زحمات را هم شخصا عهده‌دار شوند. آقاي خالصي نظر به اينكه اهميتي نمي‌دادند راضي به نشر آن نمي‌شدند ولي ما بنا به مصلحتي اقدام به نشر آن كرديم. اي كاش ملل شرقي خصوصا امت اسلام بالاخص ملت ايران متوجه مصلحت شده به اين مرگ تدريجي خاتمه داده و بيش از اين فداي دسائس اجانب و بازيچه‌ي دست متمدنين (!) آدم‌خوار نشوند (اتحاد الاسلام)

خطابه‌ي بليغ خالصي

كه در پايان همان مجلس به منبر رفته و ايراد فرموده‌اند خاتمه مي‌يابد. در اول اظهارات مربوطه‌ي به هر يك از آقايان اسم صاحب آن نوشته شده است مجلس تحقيق و يافتن حق از آنجائي كه گفتگو و مباحثه در ميان مردم براي پيدا كردن طريق حق و اديان [ صفحه 7] مختلفه خيلي شيوع دارد يك عده از آقايان كه عبارتند از آقاي لطفعلي آقاي سرتيپ و آقاي ميرزا محمد علي (مجتهد طهراني) و آقاي ميرزا عبدالله خان تحقيقي و آقاي غلامحسين خان سلماني و آقاي ماشاء الله خان خياط در محضر حضرت آقاي آية الله خالصي حاضر شدند. آقاي آقاشيخ حسين لنگراني و آقاي مكرم السلطان و آقاي آقا شيخ محمد حسين افصح المتكلمين واعظ لنگرودي و آقاي آقا سيد محمد كشميري و آقاي آقا سيد مهدي واعظ ملايري خراساني و آقاي ميرزا كوچك عطار طهراني نيز حضور داشتند و تدريجا افراد ديگري (به مناسبت اينكه منتهي به شب يكشنبه كه موقع درس عمومي است) گرديده حضور يافتند. ميرزا عبدالله خان تحقيقي طرف صحبت و مذاكره با آقاي خالصي بود مذاكره‌ي بين طرفين شروع گرديد مقدمتا از طرف آقاي خالصي اظهار گرديد كه شرط اساسي تحقيق اين است كه ذهن انسان از هر گونه تعصب و تقليد خالي بوده بدون هيچ شائبه‌ي شروع به مذاكره شود و بنا بر گفته‌ي حكيمي «در مقام يافتن حق. ذهن و گوش انسان بايد به منزله‌ي زمين منبت بي‌غل و غش باشد كه بذر حقيقت به ثمره سعادت و حقانيت منتج و منتهي گردد.» «آقاي عبدالله خان - شش كتاب است در عالم يكي زند و پا زند كه متمسكين آن آن‌ها را من جانب الله و از گفته‌ي زردشت مي‌دانند همين طور عده‌اي به اسم كليمي كتابي دارند به اسم تورات و نسبت آن را به موسي داده و من جانب الله مي‌دانند كتابي عيسوي‌ها معتقدند موسوم به انجيل و از جانب خدا مي‌دانند و معتقد به عيسي هستند و در ظل آن كتاب خود را ناجي مي‌شمارند و همين طور جمعي هستند كمه معتقدند به قرآن و اين كتاب را از جانب خدا مي‌دانند و نسبت به محمد مي‌دهند و در سايه آن خود را رستگار و ناجي مي‌دانند. كتابي است به اسم اقدس كه مي‌گويند حضرت بهاء الله گفته عده‌ي زيادي از تمام ملل در جميع دنيا به او سجده مي‌كنند و مي‌پرستند آيات [ صفحه 8] آن دلالت دارد كه از جانب خدا است دلايل زيادي هم دارند كه اين كتاب من عند الله است و براهين (عقليه و منطقيه‌ي) هم بر او دلالت دارد. عقلا مطلقا عرض مي‌كنم كه مشروحه‌ي آسماني كه عرض كردم بالتمامه من جانب الله است يا بعضي از آن‌ها من جانب الله است و بعضي نيست. آقاي خالصي - در مقدمه عرض كرديم وقتي كه شخص درصدد تحقيق حق است بايد ابتداء فرض كند كه هيچ نديده و هيچ نشنيده كانه تازه به دنيا آمده و در مقام تحقيق بر آمده است سئوال آقا با آن مقدمه مطابقت ندارد كانه فراموش فرمودند زيرا كه سئوال از كتب من عند الله متوقف بر مسائلي است كه هنوز ثابت نشده و ما بدوا مشغول تحقيق آن هستيم و آن اين است كه آيا خدائي هست يا نيست و اگر باشد داراي چه اوصافي است و بعد از آن بايد تحقيق كرد كه آيا لازم است آن خدا كسي از جانب خود بفرستد و پيغمبر لازم است يا نيست و اگر عقلا ثابت شد كه فرستادن پيغمبر بر خدا لازم است آن وقت در مرحله‌ي سيم ثابت كرد كه كدام يك از آن‌ها پيغمبر است و هر گاه نبوت يك پيغمبري ثابت شد در مرتبه‌ي چهارم كتاب او را بايد ثابت كرد از اينجا معلوم شد كه سئوال آقا در مرتبه‌ي چهارم است اگر سائل عقيده به خدائي ندارد يا قائل به اوصاف خدا نيست يا معتقد به وجود پيغمبر نباشد اين سئوال موضوعي ندارد و اگر به وجود خدا قائل و به اوصاف او معتقد است و به لزوم ارسال رسول هم عقيده دارند استدعا دارم بيان بفرمائيد كه آيا خدائي هست و صفاتش چيست آيا پيغمبري لازم دارد يا نه تا در مرتبه چهارم تحقيق كنم كه آن پيغمبر كيست و كتاب حق كدام است در اين جواب معذرت مي‌خواهم اعتراض به نظر رسيده با كمال توقير اظهار مي‌دارم كه قرار ما در ابتداء امر بر لغو تعصب است كه مانع از تحقيق حق مي‌باشد حضرت سائل به زودي اين نكته را فراموش كردند زيرا كه كتاب اقدس را با كمال تجليل ذكر كردند و اين مسئله را نسبت به ساير كتب [ صفحه 9] مراعات نكردند تمنا دارم در اسئله آتيه اين مسئله را در نظر داشته باشند تا بدون تعصب بتوانيم داخل تحقيق شويم. «عبدالله خان - سئوال به عكس مي‌كنم اظهاري كه در كتاب اقدس شد در نهايت بي‌طرفي نظر به زمينه اوليه براي تحقيق حق بود در اين صورت به قانون منطق و صبحت جائز است. (!) آقاي خالصي غرض بنده ايراد بر حضرت سائل نبود غرض من رعايت بي‌طرفي و الغاء تعصب است عبارت سئوال حاكي است كه بي‌طرفي نبود اگر حضرت سائل مي‌فرمايند با كمال بي‌طرفي بود با كمال خوشحالي قبول مي‌كنم هر چند عبارتشان مساعد نيست و خواهشمندم كه در آتيه كاملا تعصب لغو شود دو سه كلمه ماند در سئوالشان و آن (سئوال به عكس است و در قانون منطق جايز است) با اينكه من اول مدرس علم منطق در شرق هستم و منطق جديد و قديم را تدريس مي‌كنم و تأليفاتي دارم معذرت مي‌خواهم كه معناي اين عبارت را نفهميدم زيرا در كتب منطق جديد و قديم همچه عبارت نيست عكس نقيض و عكس مستوي و رد السئوال در كتب منطقي قديمه هست اما به اين مسئله ومطلب ما ارتباط ندارد علي اي حال حضرت سائل به ذيل جواب من نظر كردند هنوز از صدر جواب من فرمايشاتي ننمودند مستدعيم اين نزاع‌هاي لا طائل را دور انداخته و از اصل جوابي كه عرض كردم جواب بدهند. (عبدالله خان - اولا در عرايض بنده در جملات قبل به هيچ وجه تباين با اصل زمينه و اظهار ندارد سئوال به عكس هم نظر به اظهار خود آقا جائز است و اين هيچ مربوط تعصب ندارد زيرا كه كاملا بي‌طرفي را منظور مي‌كنم وسياق ظاهري عرايض من دال بر اين است كه به هيچ وجه شائبه تعصب در او مترتب نخواهد بود و اين منطقي كه منظور نظر شده است يعني صحبت صحيح كه سياق او در نزد اهل صحبت و محاوره ثابت و محقق باشد و چون مقصود بنده تحري حقيقت است آنچه را كه [ صفحه 10] اديان در عالم بشر وجود دارد و دين مي‌گويند وعده‌ي هر يك در ظل آن دين متمسك و معتقدند در اين صورت اظهار كتاب اقدس كردن با جملات مذكوره قبل و با زمينه اوليه كه طرح شده است به هيچ وجه تباين و تخالف نخواهد داشت. آقاي خالصي - از لغو تعصب كه از آقاي سائل ظاهر شد كمال تشكر دارم خوب است به حرف‌هاي خالي از معني خودمان را مشغول نكنيم تكرار مي‌كنم عرايض خود را مي‌گويم جواب از سئوال بدهيد و مجددا تكرار سئوال مي‌كنم - فرموديد كدام يك از كتب پنج گانه (كه حضرت عالي شش فرموديد) كدام يك بر حق است فرع سه مطلب اول است اعتراف به خدا قائل شدن به صفات او معتقد شدن به لزوم ارسال رسل آيا در اين سه مطلب اعتقاد داريد يا نه اگر معتقد نبوديد چرا سئوال از مرتبه چهارم نموديد اگر معتقد هستيد به چه نحو اعتقاد داريد مستدعي هستم بدون اشتغال به حرف‌هاي غير مفيد اين سئوال را جواب بفرمائيد. عبدالله خان - اولا معتقد به وحدانيت حضرت الوهيت و به حكم عقل لزوم مربي براي كافه بشر از نقطه نظر وجود مطلق و فضل منبسط قائلم ولي صحبت من نظريه تحري حقيقت در محضر آقا براي تعدد انبياء است كه تمام آن‌ها كه قبلا نذكر و معروض شد همان مقام مربي را دارا خواهند بود من جميع آثار و صفات يا اينكه بعض من دون بعضا. آقاي خالصي - مستدعي هستم از حضرت سائل بعد از اين عباراتي واضح‌تر بفرمايند كه هر كس آن‌ها را بفهمد و به هيچ وجه نوع غموض و ابهام نداشته باشد حضرت سائل معترف به وحدانيت الهي جل و علا هستند بنده هم معترفم در بين سئوال فرمودند كه مربي داراي صفات الهي است كلا يا من بعض الجهات در اينجا ناچارم به مناسبت همين عبارت از حضرت سائل سئوال كنم كه معناي وحدانيت چيست و آيا معتقد شدن به وحدانيت نافي شرك است يا نه و آيا غير از ذات حق جل و علا كه [ صفحه 11] احاطه‌ي تام و تمام به تمام موجودات خود دارد الهي هست يا نه و آن صفاتي كه فرمودند مربي دارد يا ندارد مراد چيست؟ (عبدالله خان - به حتي الامكان اطاعت مي‌شود - اگر نباشد مربي نخواهد زيرا كه در عرض بشر است معناي وحدانيت يعني هستي كه قائم به نفس باشند و آن اختصاص به نفس الوهيت است نظر به اظهار و جوابي كه در جمله قبل مبانيتي ندارد مطلقا و ابدا. آن صفاتي كه بايد مربي داشته باشد مستجمع جميع صفات كماليه‌ي الهيه بايد باشد به حكم عقل اگر نباشد مربي نخواهد بود و در عرض خلق. آقاي خالصي - بنده جواب فرمايشات آقا را مي‌دهم و قطع دارم از آن‌ها در اين محل جواب ندارند لهذا مهلت مي‌دهم هر قدر كه مي‌خواهند براي آوردن جواب به اختيار خودشان است فرمودند بوحدانيت معتقد هستند يعني خدا واحد است باز فرمودند معناي وحدانيت هستي كه قائم به نفس خود مي‌باشد و باز فرمودند مربي بايد مستجمع جميع صفات كماليه‌ي الهيه باشد اين حرف از غرائب حرف‌هائي كه در عالم مي‌شنوم و تازه دارم مي‌شنوم تصور مي‌كنم قبل از اين اگر به طور نقل شنيده باشم كه كسي همچو حرفي زده باور نمي‌كردم انسان چگونه در اين اشتباهات واقع مي‌شود البته اين حرف بر كمال بي‌مطالعه‌گي ابتناء دارد حقيقتا حيرانم راستي نمي‌توانم باور كنم كسي اين حرف را زده باشد خيلي غريب است بشر اين قدر هم دور مي‌شود از حرف منتظم بشر اين قدر مي‌تواند تناقض صريح در يك مجلس بگويد سبحان الله اين بي‌فكري چيست طول دادم به عرض خود خيلي معذرت از سائل مي‌خواهم اما حق دارم ميل دارم هميشه برادران خود و ساير افراد بشر با فكر و مشعر و عقل باشند ميل ندارم كه يكي از افراد همچو حرفي در همچو مجلسي بگويد حيف است بشر اين طور حرف بزند خود مطلب را عرض مي‌كنم و از حضرت سائل معذرت مي‌خواهم متأثر شدم و الا اينطور جسارت نمي‌كردم مطلب مي‌گويم و معذرت مي‌خواهم و از [ صفحه 12] خداوند متعال كه من و حضرت سائل معتقد هستيم توفيق خود و سائل را مسئلت مي‌نمايم. آقاي عزيزم فرموديد كه خدا يكي است باز فرموديد جميع صفات كماليه او در مربي هست به بينيم صفات الهي چيست. خدا واحد است پس مربي هم بايد واحد بشود وقتي كه هر يك واحد شدند دوئيت و وحدت جمع مي‌شود و يك وقت و يك شخص اگر به دوئيت قائليد نافي وحدت است و بالعكس اين چه فرمايشاتي بود از حضرت عالي. از جمله‌ي صفات الهي قديم است قديم يعني قبل از هر چيز اگر اين صفت هم در مربي باشد كدام يك اولند آيا خدا است يا مربي؟ از جمله صفات كماليه الهي ابدي است يعني آخر ندارد آيا اين صفت در شخص ديگر باشد كدام يك آخر خواهند بود خدا يا مربي؟ از جمله صفات كماليه الهي سرمدي است يعني قبل از هر چيز و بعد از هر چيز و هميشه هست اگر اين صفت در شخص ديگر باشد كدام يك سرمديت دارند آيا او يا مربي؟ از جمله صفات كماليه الهيه خالق است آيا اگر اين صفات از مربي باشد بگو ببينم آقاي سائل كدام يك خالقند و كدام يك مخلوق اين چه تناقض است هر دو خالق هم هستند يا يكي خالق ديگري يا هر يك هم خالق هم مخلوق يا هيچ خالقي در بين نيست الله كدام است مربي كدام است؟ از جمله صفات كماليه الهي محيط است يعني به تمام موجودات و مخلوقات خود احاطه دارد پس هر چيزي كه غير از الله باشد محاط است و الله محيط است هرگاه اين صفت در مربي باشد لازم مي‌آيد كه مربي هم محيط و محاط باشد و الله هم محيط و هم محاط باشد و اين عين تناقص است (اين تناقص از كجا است؟) [ صفحه 13] از جمله صفات كماليه الهي رازق است اگر اين صفت در مربي باشد خدا هم رازق است هم مرزوق و مربي هم رازق است و هم مرزوق. از جمله صفات كماليه‌ي الهي قيوم است يعني خدا بر هر موجودي تسلط و تدبر دارد اگر اين صفت در مربي باشد پس مربي هم قيوم و مقام عليه مي‌شود و خدا هم قيوم و هم مقام عليه مي‌شود. از جمله صفات كماليه‌ي الهي باقي است اگر اين صفت در مربي باشد پس بايد مربي هم باقي باشد و هم خدا. خلاصه صفات كماليه الهي كه لا (تعد و لا تحصي) اگر بخواهيم ذكر بكنيم اين مجلس گنجايش آن را ندارد بايد مختصر اكتفا بكنيم و عرض مي‌كنم اگر قائل بشويم كه صفات كماليه الهي در مخلوق ديگري مي‌شود آن مخلوق خالق مي‌شود زيرا كه خالق از جمله صفات الهي است و خدا واحد نمي‌شود زيرا كه واحد از جمله صفات او است و در مربي موجود است برحسب فرض اين ادعا گذشته از اينكه اين ادعا نفي توحيد مي‌كند به ذات خود متناقض است و امتياز اله را باطل مي‌نمايد علاوه بر اين اله و خالق را مثل مالوه و مخلوق مي‌كند گذشته‌ي از اين اين خلاف واقع است زيرا كه ما مي‌بينيم از جمله‌ي صفات الهي لا يتغير است و مشاهده كرديم برأي العين مربي را هم هر كه فرض كنيم حمل بود بچه بود بزرگ شد بالاخره مرد و از اين دار منتقل شد و اين تغيير محسوس است. پس مربي هر كه باشد فاقد آن صفت كماليه است به اين مختصر خاتمه مي‌دهم جواب خود را و از حضرت سائل معذرت مي‌خواهم خدا گواه است اين تأثري كه از من مشاهد است مبني بر تعصب نيست فقط از نقطه‌ي نظر حب بشر و ميل مفرطي كه در سعادت و نجات تمام برادرهاي خود دارم و اگر حضرت سائل تحقيقي در اين مسئله دارند بفرمايند كه بنده مستفيض شوم و اگر به مناسبت طول مجلس [ صفحه 14] ميل دارند كه بعدها جواب بدهند باز بنده در خدمتشان هستم هر وقت كه تعيين مي‌فرمايند. و از خدا مسئلت مي‌نمايم كه من و ايشان در نتيجه اين تحقيق به راه سعادت و هدايت برسيم؛ عبدالله خان - در اين جمله قبل كه فرموديد جواب اين مطالب را بدهم بنده تا صبح وقت دارم و حاضرم جواب هر يك را با ادله (عقليه) كه منجر به بديهيات گردد جواب بگويم. آقاي خالصي - خيلي تشكر دارم بنده هم وقت دارم. سئوال اول مي‌گويم خالق كيست خدا است يا مربي؟ (كاتب كه آقاي مكرم السلطان است براي عذري برخاستند بروند زيرا كه كار داشتند ولي منصرف شدند و ماندند). (آقاي ميرزا محمد علي[مجتهد طهراني]براي رفتن به مسجد استجازه براي حركت فرمودند ولي تصميمي اتخاذ نشد) (حسين لنگراني تقاضاي حضار را اجابت و مشغول تحرير است) عبدالله خان - به نظري خدا است به نظري مربي!!! آقاي خالصي - به آن نظري كه خدا خالق است مربي مخلوق آن است يا نه؟ و به آن نظري كه مربي خالق است خدا مخلوق آن است يا نه؟ و كدام نظر كامل‌تر است آن نظر كه نسبت به خالقيت خدا است يا آن نظري كه نسبت به خالقيت مربي است؟ و آيا از يك نقطه نظر صفت خالقيت ممكن است هم براي خدا بشود و هم براي مربي يا ممكن نيست؟ عبدالله خان - 1- از حيث عالم جسماني مخلوق است ولي من حيث مظهريت واحد است زيرا كه مظهر بدون مظهر تحقق نيابد و شمس بدون پرتو متصور نگردد زيرا مستلزم عالم شمس پرتو است و لازمه مظهر و لازمه آن چرا كه در مظهر است [ صفحه 15] به حكم عقل بايد بنمايد در مظهر جامع باشد زيرا كه اين دو اصل مسلم بداهتش به حكم عقل بديهي و واضح است! 2- اين جواب را در زمينه و عرايض قبل كه حضورتان معروض گرديد با التمامه دارا است چنانچه اعتراض داريد در مطرح قبليه به قانون منطق و عقل برهان مطرح كنيد! 3- در قبل معروض شد كه خدا مقصود همان مظهر كه معروض شد و معروض هم شد كه مظهر مظهري كه مي‌گويم بايد جامع جميع جهات مظهريت باشد تا اطلاق مظهر به قانون صحبت و عقل در او تحقق يابد بنابراين تا مظهر گفتم مظهر مي‌خواهند تا مظهر اظهار شد ايجاد مي‌كند لزوم مظهري را لذا به حكم عقل مظهر مقدم است بر مظهر چنانچه شمس تا وجودش تحقق نيابد پرتو نيفكند لذا نفس پرتو عين شمس است و عين شمس نفس پرتو است و اين مسئله از بديهيات (عقلي) است 4- اين جواب در قسمت قبل كاملا معروض شد! آقاي خالصي - فرمايشات سركار عالي را كاملا اصغا كردم ناچارم يك كلمه‌ي را متذكر شوم كه قبلا هم عرض كردم و آن اين است غرض از اين مجلس پيدا كردن حقيقت است نه عناد و لجاج حالا من و حضرت عالي بر اين معني متفقيم خوب است الفاظ ساده و واضح مطرح بشود عرض كردم الفاظ معما و مبهم دور بيندازيم كه بهتر به فهمم غرض عبارت پردازي نيست از تمام جواب حضرت عالي با اينكه خيلي دقت كردم هيچ چيزي نفهميدم حالا ناچارم سئوال‌هاي فوق را به عبارت واضحتر تكرار كنم و مستدعيم سركار عالي هم به عبارت واضحتر و عوام فهم جواب بدهيد بلكه حقيقت را پيدا كنيم از عبارات سابقه يعني[عقلا و منطقا]،[از بديهيات اوليه]، و[جواب قبلا داده شده است]، و امثال اين‌ها خودداري بفرمائيد صريح و واضح بعد از هر سئوال جواب بفرمائيد من و شما معتقديم كه خدا خالق [ صفحه 16] است آيا مربي؟ مخلوق است يا نه به لا و نعم جواب بفرمائيد. عبدالله خان - من حيث مخلوقيت در عرض بشر است من حيث خالقيت در قسمت مظهريت خالق است زيرا كه خالقيت صفت مظهر است بنابراين مظهر هم بايد دارا باشد اگر غير از اين باشد مظهر و مظهر من جميع الجهات معني ندارد. آقاي خالصي - معلوم مي‌شود كه حضرت عالي از تصريح به عقيده خودداري مي‌كني مي‌خواهم بفهمم كرارا عرض كردم عبارت واضح بفرمائيد حضرت عالي خودداري مي‌كنيد هميشه از جواب ساده به الفاظ زياد مي‌پردازيد عرض كردم نفهميدم باز عين فرمايشاتتان را تكرار مي‌فرمائيد حالا ناچارم بگويم چرا نفهميدم و مدلل بسازم كه خوب فهميدم ولي حرف معني نداشته زيرا مي‌فرمائيد مظهر بايد داراي جميع صفات مظهر باشد اين عين مدعا است من مي‌گويم مظهر نيست كه داراي صفات باشد هر چه هست مخلوق آن است به چه دليل مي‌گوئيد مظهر است كه احكام مظهر را بر او بار مي‌كنيد گذشته از اين مظهريت معني ندارد چون تناقض لازم مي‌آيد زيرا كه آنچه اسمش را مظهر مي‌گذاريد مي‌بايد هم خالق هم مخلوق باشد پس مظهريت در كار نيست چون تناقض باطل است من منكر مظهر هستم. خواهش دارم اثبات كنيد چگونه ممكن است مظهر هم خالق و هم مخلوق باشد باز تكرار مي‌كنم ساده بفرمائيد مربي مخلوق است يا نه؟ عقيده تا واضح نشود ممكن نيست اعتقاد بدان پيدا شود. عبدالله خان - 1- عرايضات قبل بنده دال بر اين است آنچه را كه معروض شده برخلاف اين اظهار است آنچه را كه بنده عرض كردم در نهايت سادگي و وضوح است نسبت به توجه جواب خودم زيرا كه جملات اجازه مي‌دهد براي توضيح اين سمت راه ديگر مسدود است چنانچه راهي در نظر مبارك باشد ساده‌تر از اين تعبير بفرمائيد كه من بعد نعم البدل را اتخاذ كنم جواب اين قسمت در قبل مشروحا [ صفحه 17] معروض شد! و اين سه جمله تناقضش در برابر فكر بنده بديهي و مبرهن است و توضيح بنده هم متكي به همين مدعي بوده است اگر مظهر نباشد من جميع اسماء و صفات كماليه كه در مظهر بايد ثابت و محقق باشد بنابراين محقق است زيرا كه آن چيزي را كه عالم تناقض است مستلزم ذاتي عالم خلق است پس بدين جهت مربي بايد جامع جميع صفات كمالات باشد كه مقام تربيت را نسبت به عالم خلق دارا باشد اين جواب در قسمت قبل كاملا با دلائل (عقليه) ثابت شد تناقضش در صورتي است كه مقام مظهريت در او ثابت نباشد و ما با ادله عقليه (ثابت) كرديم كه مربي و يا مظهري كه موضوع بحث ما بود بايد داراي جميع صفات مظهريت باشد از قبل عرض شد كه در قسمت بشريت و هيكل عنصري مخلوق است و مثل عامه بشر است ولي من حيث مظهريت مستجمع جميع صفات كماليه مظهر بايد باشد و الا او مربي حقيقي نخواهد بود و در عرض بشر است جواب اين مطلب در قسمت قبل و ما قبل قبل كاملا با ادله عقليه معروض شد با آن دلائلي كه در قسمت قبل مشروحا معروض گرديد مراجعه فرمائيد تا مطلب مبرهن و مشهود آيد بيان اين قسمت در قبل با ادله عقليه مكرر در مكرر كاملا معروض گرديد چنانچه باز هم ميل مبارك باشد ولو اينكه صد سال در اين موضوع باشد بنده هم در نهايت روح ريحان و ادب خواهم معروض داشت. (بنده افصح لنگرودي شروع به تحرير نمودم) آقاي خالصي - باز تكرار مي‌كنم كه فرمايشات حضرت عالي خيلي مورث تعجب و حيرت است عرض مي‌كنم مطلب حضرت عالي معلوم نيست و جواب ساده بدهيد به مقصد نائل نمي‌شوم هر چه سئوال مي‌كنم از حضرت عالي مي‌فرمائيد جوابش قبلا با ادله عقليه داده شده است فراموش نفرمائيد كه اين مجلس اول مجلس ما است قبلي نداشته در اين مجلس هم هيچ جوابي از هيچ سئوالي نداديد هر چه هست [ صفحه 18] الفاظ بوده معني نداشته يا من نفهميدم من و شما بياني كرديم كه حقيقت را بجوئيم و بياييم من هر چه ساده مي‌گويم شما الفاظ مي‌گوئيد تعجب در اين است كه هيچ يك از اين مسائل را جواب نداديد و مي‌فرمائيد اگر صد سال و سئوال هم باشد جواب مي‌دهم ولي من سئوال‌هاي زيادي كردم كدام يك از اين‌ها را جواب داده‌ايد كه دوباره سئوال مي‌كنم خواهش دارم ساده بفرمائيد مي‌گويم مظهر نيست و مربي مخلوق است يا نه؟ جواب اين دو سئوال را ساده و واضح بفرمائيد. (عبدالله خان - عرايضات قبل خودم را حكم قرار مي‌دهم به علاوه از مطالعه‌كنندگان محترم تقاضا مي‌نمايم از نقطه نظر بي‌طرفي ثالث در صحت و سقم اظهار فوق بنده گردند آنچه را كه عرض كردم به چه دليل غير معلوم است اگر غير معلوم است پس آنچه را كه غير معلوم است كدام است مستدعي معلوم را معين فرمائيد آنچه را كه بنده عرض كردم متضمن برهان بود تعجب از اين دارم كه مطالب برهاني بنده را چطور ملتفت نشديد دليل بر اثبات مدعاي من مكاتبه است كه در ذيل سئوال و جواب معروض گرديد و كاتب سئوال وجواب شاهدي است ناطق آنچه را كه عرض كردم موقوف به زمينه قبل است كه مكاتبه آن در حضور شخص كاتب دلالت مي‌كند بر صدق قول بنده معني كه مقصود شخص سائل و مسئول است ناگزيرم كه در قالب الفاظ افراغ كنم تا معني مبرهن آيد پس آنچه كه الفاظ گفته شد مقصود معني است اگر راه ديگر غير از اين راهي كه بنده عرض كردم در نظر مبارك باشد بيان بفرمائيد تا سبب تنبه بنده گردد اين عين مقصود و منظور نظر بنده است و آنچه را كه تاكنون عرض كردم مبني بر اين پايه است جواب اين مسئله در قبل مكرر در مكرر معروض شد در اين صورت تكرار سئوال از نقطه نظر ادب گمان نمي‌كنم مورد داشته باشد آنچه را كه عرض كردم به چه دليل جواب نيست اگر جواب است صد سئوال ديگر هم كه بنده متذكر شدم بعون الله تعالي عرض [ صفحه 19] خواهم كرد آنچه را كه بنده جواب عرض كردم برهانا جواب جميع سئوالات حضرت بندگان عالي است و تعجب از اين است كه دو ساعت تمام بلكه بيشتر در حضور يك عده آنچه را كه عرض شد جواب سئوالات حضرت مستطاب بندگان عالي بوده است و جواب اين مسئله مكرر در مكرر در قبل كاملا معروض گرديد جواب اين مسئله مكرر از قبل برهانا مكرر در مكرر معروض گرديد لذا اين سئوال مورد ندارد. آقاي خالصي - جواب قبلا هيچ نداديد اگر داده باشيد محذور ندارد كه دوباره بفرمائيد مي‌گويم فرموديد مظهر داراي صفات خدا است گفتيم يكي از صفات خدا خالق است مظهر هم داراي اين صفات باشد بنابر فرمايش شما پس مظهر خالق است لازم مي‌آيد كه خدا مخلوق باشد چون هر چيزي غير از خالق مخلوق است پس خدا مخلوق مظهر است مظهر هم مخلوق خدا است حالا من نمي‌دانم مظهر كيست اگر ميرزا حسينعلي طهراني نوري باشد پس او خالق خدا است قبل از او خدا نبوده آن وقت حيرت مي‌كنم كه ميرزا حسينعلي را كه خلقت كرده چون خدا است ميرزا حسينعلي هم مخلوق خدا است چون خدا خالق آن است پس قبل از خدا ميرزا حسينعلي نبوده لازم مي‌آيد از اين فرمايشات حضرت عالي نه خدا هست نه ميرزا حسينعلي در صورتي كه به خدا معتقديم چنانچه فرموديد و ميرزا حسينعلي را خيلي ديده‌اند علي اي حال بنابر حرف شما خدا هم مخلوق است و هم خالق ميرزا حسينعلي هم خالق است و هم مخلوق اين يكي از چندين سئوالاتي است كه از شما كرده‌ام خواهش دارم قبلا نفرمائيد فعلا جواب بدهيد ما عناد نداريم مطلب داريد بفرمائيد و الا بحق اعتراف كنيد خدا همگي را توفيق دهد و هدايت فرمايد. عبدالله خان - چندين جواب در مقابل سئوالات قبل با بينه و برهان عقلي كه مكاتبه شده است برهان است بر صدق قول و جواب‌هاي بنده در اين صورت اين [ صفحه 20] چه بي‌حرمتي و بي‌لطفي است زيرا كه بداهت جواب‌هاي قبل بنده در حضور آقايان كه تشريف فرما هستند و استماع كردن شاهدي است ناطق مكرر در مكرر معروض داشتم جواب سئوالات حضرت مستطاب بندگان عالي بود مع ذالك اين قسمت را معروض مي‌دارم تا ثابت و مدلل و محكم بدارد جواب‌هاي قبل بنده را و حال در اين صورت پس از چندين دادن جواب كه متضمن بينه و برهان عقلي بود باز هم حاضرم كه آنچه را كه سئوال بفرمائيد از نقطه نظر اخلاق با بينه و برهان عقلي معروض دارم اگر نباشد مظهر نخواهد بود زيرا كه مظهر در قبل كاملا تعريف شد كه مستجمع جميع كمالات مظهر بحكم عقل بايد باشد تا اطلاق مظهريت در هيكل او صادق آيد و الا مظهر نخواهد بود چنانچه در قبل دلايل منطقيه در اين موضوع مشروحا بيان گرديد و حال هم چون موضوع معقول است ناچاريم در قالب مثال افراغ كنيم تا مطلب مبرهن و مشروح آيد و آن اين است كه اين شمس ظاهري كه پرتوش عالم وجود را احاطه كرده است شناسائي او از پرتو او است و پرتو مسلما از شمس است زيرا كه شمس بدون پرتو تحقق نيابد و پرتو بدون شمس مسلم نگردد بنابراين پرتو شمس بداهتا عين شمس است و شمس عين پرتو است در اين صورت پرتو و شمس حكم واحد دارند و اين مثل است براي مثلي كه از قبل مطرح ما بود چون اين مطلب توضيح داده شد و مسلم گرديد پس مظهر شناخته مي‌شود از آثار مظهر چنانچه پرتو شناخته شد از شمس بنابراين دلايل بديهيه ثابته پس مظهر عين مظهر است و مظهر عين مظهر است جواب اين مسئله كاملا با بينه و برهان كاملا معروض گرديد و اين جواب در طي چندين جواب قبل كه در همين موضوع واحد معروض و بيان گرديد در اين صورت تمني مي‌نمايم كه اين چندين جوابي كه با بينه و برهان در اين موضوع واحد بيان گرديد آيا كافي خواهد يا باز محتاج به جواب اندر جواب است بنده حرفي ندارم كه چندين جواب ديگر هم در همين موضوع واحد [ صفحه 21] معروض دارم ممكن است ديگر از نقطه نظر ادب سئوال مي‌نمايم مورد دارد يا خير بديهي است ربطي به موضوع قبل ما ندارد اين جواب در قبل با بينه و برهان ثابت و محقق شد به هيچ وجه ربطي به اين سئوال ندارد و مطلب ما همان است كه از قبل مفصلا مشروحا بيان گرديد در اين صورت اين سئوال با آن دلايل قبل به كلي مباين و مخالف است پس معلوم مي‌شود كه اين همه تعريفي كه در باب مظهر شد سمع مبارك حضرت مستطاب آقا به هيچ وجه عطف توجه و بذل مرحمت نسبت به عرايض اين بنده مصروف نگرديده است اولا زمينه تحقيق با لحن مطلق بود و ابدا خصوصيتي را در بين نداشته و در اين صورت اين سئوال به كلي از موضوع بحث ما خارج است جواب اين مسئله عرايضاتي كه در قبل اظهار و بيان شد كاملا مشمول و متضمن است در اين صورت صحبتي كه موضوع بحث ما نيست و ابدا سابقه نداريم سئوال مي‌كنم كه اين اظهار با عدم سابقه از روي چه منطقي است و جواب اين مسئله به طريق تكرار در قبل معروض گرديد لذا تعجب مي‌دارم كه سئوالي كه چندين مرتبه رد شده است كه به هيچ وجه موضوع بحث ما نيست و زمينه اوليه ما كه روي كاغذ آمده است شاهدي است ناطق و برهاني است قاطع اين تناقض فرمايشات حضرت بندگان جسارتا عرض مي‌كنم و اجازه مي‌طلبم لطفا و فضلا سمع مبارك حضرت بندگان آقا گويا با زمينه اوليه ما كه اين سه ساعت و نيم صحبت مبني و متكي بر آن زمينه است به كلي مباينت و مخالفت دارد بنابراين تقاضا مي‌كنم اگر زمينه اوليه ما ناقص بوده است آنچه را كه تاكنون در مدت اين سه ساعت و نيم صحبت شده است واضح است كه ناقص است در اين صورت اگر در رشته كمال صحبت مي‌داشتيم با اين زمينه ناقص مخالفت دارد و اين مسئله به هيچ وجه ربطي به زمينه اوليه ما ندارد زيرا كه ما در مطلق صحبت مي‌كنيم مكرر در مكرر در قبل معروض شد كه اين مسئله به هيچ وجه با موضوع بحث ما به كلي مخالف است زيرا كه مكررا عرض مي‌كنم كه زمينه اوليه [ صفحه 22] ما به طور مطلق بوده است در اين صورت اختصاص غير معقول است و آن مسئله 3 يا 4 مرتبه در قبل استدعا فرموديد بنده هم اجابت كردم در اين صورت تكرار و تجديدش بي‌مورد است مع ذلك كله بي‌ميل نيستم همين موضوع واحد كه سئوال فرموديد و جواب مكرر در مكرر داده شده است. اين از عادت ديرينه بنده است به حكم ضرورت زيرا كه يكي از صفات كماليه حضرت الوهيت محبت است زيرا كه وجود كائنات قائم به محبت است لذا لازم است كه نمونه از اين صفت واحده كماليه در هر فردي از افراد بشر موجود باشد چنانچه نباشد حكم حيوان در اين موضوع واحد در آن ثابت است بنابراين صفت (كماليه) در بنده موجود است در اين صورت نبايد عنادي باشد آنچه را كه ما گفتيم غير حق است اگر غير حق است دليل اقامه كنيد اگر حق است به حكم عقل بايد تسليم شود اين هم عقيده بنده است هميشه دست تضرع به آستانه الوهيت دراز است. آقاي خالصي - آقاي افصح طرز سؤال و جواب ما با آقا منتظم نيست سؤال مختصر مي‌كنم كه جواب صريح و مختصر بدهند. آقاي آقا ميرزا عبدالله خان قبول دارد يا نه؟ ج - در حد امكان آقاي خالصي - در عقايد صحبت مي‌كنيم البته گفتن عقيده ممكن است. عبدالله خان صحيح است. آقاي خالصي - مظهر هست يا نيست؟ عبدالله خان - مظهر الوهيت بلي. آقاي خالصي - به چه دليل؟ عبدالله خان - حضرت آقا سابقه‌ي مظهريت داريد يا نداريد؟ آقاي خالصي - خير ندارم. [ صفحه 23] عبدالله خان - در صورتي كه نداشته باشيد پيغمبري را هم در عالم در دست نداريد. آقاي خالصي - پيغمبر مخلوق خدا است هيچ يك از صفات خدا ندارد مظهر نيست. عبدالله خان - به چه دليل. آقاي خالصي - كسي كه انكار يك مطلبي مي‌كند دليل از او نمي‌خواهند من مي‌گويم نيست شما مي‌گوئيد هست دليل بياوريد. عبدالله خان - اين جواب گفته شد بنا شد شما اثبات بفرمائيد كه نيست اظهار قبل شما مثبت مدعاي من است! آقاي خالصي - اين حرف معني ندارد. عبدالله خان - مدرك بنده مكاتبه موجوده است مراجعه كنيد تا صدق از كذب ممتاز گردد. آقاي خالصي - زبان داريد حرف بزنيد. عبدالله خان - زبان بنده اظهار خودتان است كه بالاترين مدعاي من است يا رد كنيد اظهار حاليه خودتان را يا ناگزيريد بپذيريد زيرا كه اگر اين دو جهت را منظور بفرمائيد مسلم است كه صحبتتان تناقض است تناقض پس از آن كه ثابت شد در اين صورت چه جواب منطقي داريد. آقاي خالصي - از مطلب پرت شديد. عبدالله خان - به چه دليل؟ آقاي خالصي - به دليل اينكه ما صحبت مي‌كنيم در وجود صفات الهي در مظهر من منكرم تو مدعي مدعي بايد دليل بياورد دليل بياوريد اگر داريد. عبدالله خان - اين مسئله با آن تناقضي كه در فرمايشات حضرت آقا در حضور اين جمع ثابت كردم چه مربوط به اين سئوال است و اين تناقض بايد قبلا حل [ صفحه 24] شود تا اينكه به موضوع ديگر بپردازيم. آقاي خالصي - طفره مي‌خواهيد از مطلب بكنيد تناقض نگفتم به دليل مكاتبه دليل بياوريد طفره نكنيد. عبدالله خان - مدرك بنده در مكاتبه خود حضرت آقا است مراجعه مي‌كنيد اگر تناقض بود تكليف چيست و اگر تناقض نبود بنده اثبات مدعاي خودم را مي‌كنم. آقاي خالصي - مكاتبه منتشر خواهد شد اگر تناقض دارد خوانندگان مي‌دانند مطلب ما اين نيست مطلب ما وجود صفات الهي در مظهر است دليل بياوريد طفره نكنيد. عبدالله خان - فهم درباره‌ي صحبت‌هاي خودمان موقوف به تصديق سايرين است در خارج يا راجع به اين مجلس هم هست. آقاي خالصي - طفره نكنيد دليل داريد بياوريد موكول به فهم ديگران نكنيد من و شما درصدد تحقيق حق هستيم. عبدالله خان - سؤالي كه كردم در حضور اين عده حاضره او را جواب بدهيد كه طفره از طرف من نباشد حالا خودتان ميل داريد به طفره برويد مختاريد زيرا كه آنچه كه بنده جواب مي‌دهم مطابق سؤال شما است تمنا مي‌كنم به قانون صحبت جواب مطابق سئوال من بدهيد عرض مي‌كنم موضوع قبلي شما تناقض است و دليل بر اثبات اين مدعي مكاتبه است كه الساعه در حضور اين جمع به عمل آمده است يا تصديق كنيد كه صحبت شما تناقض است و الا مراجعه به مكاتبه الساعه مي‌كنم تا صدق از كذب ممتاز گردد. آقاي خالصي - به تطويل كلام و رجوع به مكاتبه مي‌خواهيد مجلس را طول بدهيد و وقت را بگذرانيد مكاتبه منتشر مي‌شود اگر تناقض دارد يا ندارد رأي عمومي حكم خواهد شد مطلب ما اين نيست مطلب ما وجود صفات الهي است در [ صفحه 25] مظهر اگر دليل داريد بياوريد وقت را به حرف لا طائل ضايع نكنيد اگر دليل داريد بياوريد طفره هم نكنيد. عبدالله خان - وجدان آقاياني كه در اين محضر حضور دارند حكم قرار مي‌دهم فرمايشات حضرت آقا طفره بود يا عرايضات بنده به هيچ وجه مطابقه با آن قيدي مي‌كند كه عرض كردم جواب را مطابق سئوال بدهيد از وجدان آقايان تقاضا مي‌كنم كه در اين موضوع حكم باشند و به هيچ وجه ملاحظه نسبت به من و حضرت مستطاب آقا نفرمايند. آقاي خالصي - به طول كلام وقت را ضايع نكنيد دليل داريد بياوريد طفره نكنيد و الا تسليم بشويد. - عبدالله خان - حكم وجدان آقايان حاضرين است در اين صورت مراجعه به وجدان آقايان حاضرين كنيد. آقاي خالصي - زبانتان همراهتان است دليل بياوريد طفره نزنيد. عبدالله خان بنده عرضي ندارم و حكم وجدان آقايان است. آقاي خالصي - تاريخ بگذاريد و بدهيد حضار امضاء كنند. مجلس تقريبا از دو نيم به غروب شنبه 5 جمادي الاخر 1345 شروع و تخمينا چهار ساعت از شب گذشته ختم شد. صورت امضاها مجتهد طهراني - ميرزا عبدالله خان تحقيقي - اقل حسن - مهدي الموسوي الخراساني واعظ - محمد الخالصي - ش. حسين لنگراني - غلامحسين شهباز سلماني - علي - حسينعلي - اصغر خورشيد - سيد احمد - محمد - ميرزا حسن - محمد علي بوترابي - محمد حسين الحسيني الشهشاني - عبدالحسين الخالصي - محمد ابن‌احمد الموسوي سيد علي - ميرزا عباس بزازي - محمد احمدزاده - اسماعيل - حسن جلال الدين - حسين خراساني محمدحسين افصح المتكلمين لنگرودي - كوچك عطار [ صفحه 26] علاءالدين ضياء الحق - محمد نقي - سيد ابراهيم - آقا رضا - جواد لنگراني - محمد نجم - ما شاء الله - صولت لشگر - علي اكبر اعلم - محمد رضا - اقل هدايتي مرتضي الحسيني الشهشاني - حدائقي - استاد اسماعيل - محمود - محمدحسين خراساني - لطف علي - اكبر زدند - غلام) آقاي خالصي منبر خواستند و در بالاي منبر خطابه‌ي ذيل را ايراد فرمودند

نطق آيت الله خالصي

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه