تاریخ و ذوالقرنین جلد 1 صفحه 285

صفحه 285

سرحدات قراباغ و گنجه نیایی، من متعهد می شوم و در حضرت شاهنشاهی کار موافقت را به انجام می رسانم. درین اوقات که میرزا بزرگ فراهانی، وزیر نوّاب نایب السلطنه شرفیاب حضور شاهنشاه اسلام بود، گداویچ مزبور، بارون ویردی نام بولکونوک توپخانه روس را نزد جنرال مزبور فرستاده و اظهار [170] امتنان زیاده کرده و نوشته بود که امسال به جهت تلاقی با پاشایان (1) دولت عثمانی ییلاق در محال پنبک خواهم کرد و به هیچ وجه روی به حدود ایران (2) نخواهم آورد.

جنرال مزبور از این معنی مطمئن گشت و جمعیتی که از رکاب ظفر مآب به همراهی میرزا بزرگ وزیر می بایست به آذربایجان برود، مانع شده چنین به عرض رسانید که: چون پادشاهان فرانسه و روس درین روزها بنای صلح دارند، من نوشته ام که ناپلیون اعظم حرف تخلیه ولایات گرجستان و آذربایجان را نیز به ایمپراطور روسیه به میان آورد که در همین زودی به گداویچ حکم خواهد رسید که ولایات را خالی (3) کرده و به راه خود رود. باوجود این احوال، فرستادن قشون چه لازم؟

میانه او و میرزا بزرگ درین باب (4) مکالمات و مشاجرات واقع [شد] و جنرال غاردان دستخطی نوشته پا به مهر سپرد که اگر گداویچ بر سر ایروان آید یا جسارتی دیگر ورزد، من در آستان همایون مجرم و مقصّر خواهم بود. بنابرآن فقرات، میرزا بزرگ بدون قشون و تدارک جنگ روسیه ملعون از دربار سپهر نمون مرّخص و در بلده خوی به خدمت سرکار ولیعهدی مشرف گردید. مجددّا فرستاده [ای] از [سوی] گداویچ نزد جنرال غاردان آمد که از جانب ایمپراطور اعظم مأمورم که به تسخیر ولایت ایروان شتابم و چون پادشاهان روس و فرانسه باهم صلح کرده اند، مظنّه کلی دارم که این روزها بنایی هم فی مابین دولتین ایران و روس بشود. جنرال غاردان از ظهور این مطلب (5) مضطرب گشته موسی ویروی فرانسه [ای] را فرستاد که البته متعرض ایروان نشود و بر سر این کار ناهنجار نرود. بقیه داستان- انشاء الله تعالی- در موقع خود معروض خواهد افتاد.

بالجمله در همان چمن سلطانیه از مملکت فارس خبر رسید که جنرال ملکمت)


1- . مجلس: (تلافی پاشایان)؛ ملی: (تلاقی با پاشان)
2- . ملی: (ایروان)
3- . ملی: (خاکی)
4- . ملی:- (باب)
5- . ملی: (مصلحت)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه