سیری در اندیشه دفاعی حضرت امام خمینی(ره) صفحه 166

صفحه 166

این حالات برزخی علی‌اکبر بود که گفت جام کوثر را به دستم دادند و جدم رسول خدا «صلی الله علیه و آله» و امیر مؤمنان علی «علیه‌السلام» و مادرم زهرای مرضیه «علیهاالسلام» به استقبالم آمدند. وی حتی شوق و بی‌قراری اهل جنت را، که منتظر قدوم امام حسین «علیه‌السلام» بودند، به پدر خبر می‌دهد.

علی اصغر و رمز ولایت

وقتی امام حسین «علیه‌السلام» به میدان می‌رود، علی‌اصغر از فراقش بی‌تابی می‌کند. مادرش رباب او را در آغوش می‌گیرد و برای او لالایی می‌خواند. وقتی پستان بی‌شیر را در دهانش می‌گذارد، می‌بیند طفل میلی به شیر ندارد؛ بند قنداقه را از پایش بازمی‌کند و با صدایی خسته او را ناز می‌کند؛ اما علی‌اصغر آرام نمی‌گیرد و در این گیر و دار، با زبان حال به مادرش می‌گوید:

گفت مادر طفل شیرخوارم مکن

با غم لالایی آزارم مکن

زود بگشا از تنم قنداقه را

دور کن از غیرتم گهواره را

چون پدر تنها بود در کار و زار

خواب شیرین بهر من ننگ است و عار

دامن بابا روم نازم دهد

آب ناب از چشمه‌ی رازم دهد

غنچه‌ای باشم من از بستان او

چون نگیرم اوج در دستان او

بی‌ولایت زندگی بر من خطاست

جسم را بی‌روح ماندن کی رواست

عالم اسرار بابای من است

این طلب مادر تمنای من است

شهد عشق از شیر تو نوشیده‌ام

این چنین در کربلا جوشیده‌ام

وقتی امام حسین «علیه‌السلام» احساس کرد عشق ولایت، کودک شش ماهه‌اش را بیقرار کرده است؛ به سوی خیمه آمد و مشاهده کرد که عشق مادر مانع مهر دلبر است. افغان مادر، هیچ تناسبی با تعجیل اصغر ندارد؛ لذا راز این بی‌تابی را این چنین برای مادرش بیان می‌کند:

گفت از نطق ولایت ای رباب

کی رهانند نور را از آفتاب

عاطفه با عشق همگون کی شود

عقل بی‌احساس مجنون کی شود

بیش از این بی‌تاب و دلگیرش مکن

فکر آب و خواب هم شیرین مکن

اصغر من تشنه‌ی تیر بلاست

افسر شش ماهه‌ام در کربلاست

غنچه‌ی نشکفته حاصل می‌دهد

آسمان را جرأتش دل می‌دهد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه