جهاد اکبر: زندگی آیت الله محمدجواد خراسانی صفحه 1

صفحه 1

مقدمه:

بسمه تعالی چون مرحوم مؤلف برای دفترچه زندگیش نامی قرار نداده بود و چون مجاهدات و ریاضات مؤلف در راه کسب کمالات علمی و تذکیه نفس و فضائل روحانی از اکبر مجاهدت عند اللّه در لسان شارع مقدس است لذا بهترین اسمی را که مناسب دیدم برای شرح مجاهداتش همان نام جهاد اکبر است و واقعا خ خ اسمی با مسمی و مصداق الاسماء تنزل من السماء میباشد.

ناشر/ م ی

الف

بخش اول مقدمه: بقلم فرزند دانشمند مؤلف

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلواه و السلام علی نبیّنامحمّد و آله اجمعین و اللّعن الدّائم علی مخالفیهم و معاندیهم اجمعین من الآن الی یوم الدّین. چون بعض از رفقا کرارا خ خ فرمودند که مقدّمه ای بر زندگینامه مرحوم والد معظّم طاب ثراه بنویسم امتثالا.

لأمرهم عرایض خود را دارد و جهت معطوف میدارم.

جهه اول: مختصری پیرامون خصوصیّات روحی و اخلاقی ایشان.

جهه دوم: درباره تألیفات ایشان و اینکه چه مقدار آن کامل و چه مقدار ناقص است و از کامل چه مقدار مطبوع و چه مقدار آماده طبع میباشد تا اگر بانی خیر پیدا شود بطبع آن اقدام گردد.

اما جهه اول: نظر باینکه خود ایشان در همین زندگینامه حالات و خصوصیّات خود را مرقوم فرمودند

ب دیگر گفتار بنده توضیح واضح خواهد بود و مفید فایده نیست و بعلاوه چنانچه بنده بخواهم در زهد و ورع و سایر خصوصیّات ایشان بنگارم خود را بین المحذورین میبینم چون از جهه اینکه پسر ایشان هستم ممکن است گفتارم را وقعی ننهند و حمل بر اغراق گوئی کنند و بگویند مقتضای ابّوت و بنوّت چنین است.

و از اینطرف در کتمان کردن او هم ممکن است تقصیر کرده باشم و اداء حقّی از حقوق ایشانرا نکرده

باشم، ولی بنده بخاطر انجام وظیفه محوّله مجبورم در حدّ اطلاعات خود درباره ایشان مطالبی بنویسم و برای دفع محذور در اوّل اختصار میکنم در حالات ایشان بر آنچه از زمان تمیز خود به بعد از ایشان مشاهده نمودم و خود را مانند یک اجنبی بیطرف که فقط شاهد و ناظر بوده فرض کرده مشاهدات خود را بدون افراط و مبالغه گوئی مینگارم.

گفتگو در خصوصیّات و حالات ایشان از دو جهه است

ج علمی عملی.

امّا از جهه علمی چنانچه خود نگاشته اند زحمات طاقت فرسائی کشیده اند در مشهد مقدّس و در نجف اشرف که در زمان خود منحصر بفرد بوده اند و بنده هم که بنجف مشرّف شدم هر وقت رفقای ایشانرا که هنوز هم بعضی از آنها بحمد الللّه حیوه دارند و از علماء هستند ابقاهم اللّه تعالی ملاقات مینمودم صحبت از زحمات ایشان در راه تحصیل بود که همیشه این دو جمله طاقت فرسا و منحصر بفرد بودن رامتذکر میشدند با اینکه من رفقای ایشان را جزء اوتاد و زهّاد و زحمت کشهای علماء میدانم و خود مرحوم والدهم این جهه را میفرمود ولی آنها پشت کار و زحمت کشی ایشانرا بیش از خود میستودند.

این از نجف ایشان در طهران هم من از سنین طفولیّت تا حال بخاطر ندارم که تا زمان فوتش حتّی یک شب هم بدون مطالعه خوابیده باشد بلکه اغلب شب

د هاتا نصف شب و بیشتر از شب بیدار بود و مشغول مطالعه بود و حتّی در مسافرتهائی که با هم بودیم مطالعه شب ایشان ترک نمیشد.

ایشان مقیّد بودند هر سال برای صله رحم تا زمان حیوه والدینشان بدیدن آنها بروند به مشهد و بنده را از

حدود هفت سالگی ببعد غالبا خ خ با خود میبردند با آن وسائل غیر مرتّب سابق و آن اتوبوسهای کذائی که حدود دو شبانه روز تا مشهد میرسید و ایشان هم برای صرفه جوئی و اقتصاد در آخر اتوبوس مینشست و بمشهد که میرسیدیم خسته و کوفته بودیم ولی همان شب هم باز تا مدّتی مطالعه میکرد و بعد میخوابید و از لحاظ حافظه هم بسیار قوی بودند و اغلب مطالعات خود را حاضر الذهن بودند و در معانی لغات و حفظ لغات عرب ید طولائی داشتند خیی کم اتفاق میافتاد که بکتاب لغت مراجعه کنند کثیرا خ خ بنحو امتحان مقدار زیادی از لغت های معضل اشعار عرب از ایشان

ه سئوال میشد همه را جواب میدادند و علاوه بر فقه و اصول در ادبیّات و علم حدیث و رجال و تاریخ و نجوم و ریاضّیات کاملا خ خ مسلّط و صاحب نظر بودند و در فنون مختلف تألیفات نظری و استدلالی دارند که در بحث تألیفات ایشان متذکر میشویم و تا آخر عمر مشغول تدوین و مطالعه بودند مانند یک طلبه با اشتیاق مجّد که مشغول تحصیل است شب و روز همان نحوه و بیشتر گرم مطالعه و نوشتن بودند رحمه اللّه علیه و جزاه اللّه عن الأسلام خیرا خ خ و حشره مع محّمد ص و عترته الأطهار.

و أمّا خصوصیات ایشان از جهه علمی: علمش مقون با عمل و بتمام معنی محتاط بود و بمضمون: من ترک الشّبهات نجی من المحرمات با کوچکترین شبه ای از اصل مورد صرف نظر میکرد و طریق احتیاط را پیش میگرفت و نسبت به صرف وجوهات اگر پیش آمد میکرد با قل ما یقنع

اکتفا مینمود و در زندگی ماملا خ خ مقتصد بود ابدا خ خ اسراف و تبذیری در کار او نبود و بهمین جهه

و سطح زندگیش همیشه یکنواخت بود و زندگیش بالا رفتنی نداشت تا مستلزم تنّزل در طریق احتیاط شود یا موجب اغماض از ترک شبهات گردد.

از طفولیتم تا حال ابدا خ خ یاد ندارم که پدرم حتّی یک ریال پول به تنقّلات از قبیل نقل و آب نبات و شیرینی و یا اسباب بازی بچه و نظائر اینها بدهد و یا پولی در طفولیتم به من داده باشد که مجاز باشم در خرید اینها ای خواننده عزیز خواهشمندم این دو سطر بالا را بار دیگر بخوان و کاملا خ خ در اطرافش فکر کن.

گفتن و نوشتن آن آسان است ولی در مرحله عمل چه اراده آهنینی میخواهد که نفس را اینچنین رام کند که زیر بار این حدّ از تقوی برود، میدانم که ورد زبان من و شما وضع محیط و سطح زندگی است ولی آیا کی و تا چه حدّ؟.

بلی این را بخوان و مکرّر کن شاید بحول و قوّه الهی در من و شما هم تا حدّی اثر کند و بتوانیم خود را در بعض

ز موارد کنترل کنیم انشاء اللّه.

ترا بخدا در این زمان در تهران چنان عالمی که با نهایت اقتدار از لحاظ وزنه علمی که بتواند هم دین و هم دنیای خوبی داشته باشد ولی آنچنان پشت پا بدنیا و شئونش بزند تا این حدّ که به یگانه پسرش از طفولیت تا وقتی که در تکفّل اوست حتی یک ریال هم مازاد بر ضروریّات اولیّه زندگی ندهد یا در طفولیتش

یک شاهی هم باو ندهد با اینکه میتوانست در عین اینکه خودش پرهیزگار و با ورع است مرا دردانه بار بیاورد چنانچه سیره عدّه ای بر آنست ولی از طریق تربیت دینی و عدم اعتناء بدنیا خانواده و اهل خود را منصرف میکرد از هوی و هوس و دله گی و سرکشی نفس آیا چنین شخصی اعزّ من الکبریت الأحمر نیست.

در محیط تهران که همه گونه آلودگی مادی کم و بیش برای هر کس هست ولی ما تا چند سال قبل حتّی برق نداشتیم و بهیچوجه قبول نمیکرد و میفرمود تا همه

ح اهل محل برق نکشند و لوله کشی آب نکنند من نخواهم داشت تا اینکه در محل منزل بی آب و برق نبود آنوقت اجبارا خ خ قسمت ما شد این شمّه ای از تقوای او در مادیّات و أمّا از لحاظ سایر کمالات نفسانیّه عملیّه او: به مستحبات مطلقا خ خ اهمیّت میداد خاصّه نوافل یومیّه و لیلیّه بیاد دارم شبی در منزل یکی از رفقای بسیار متدیّن که در خصوص نماز شب کمی تساهل است تا آخر؟؟؟ مشغول گفتگو بودیم بعد صحبت از ایشان شد گفت نماز شب میخواند گفتم بلی و اهمیّت میدهد گفت حالا هم که چنین مریض است گفتم بلی حتّیوقتی نمی تواند بایستد نشسته میخواند گفت با این حال که من دیدم ترا بخدا راست میگوئی گفتم بلی چنان در او اثر گذاشت که تا مدّتها نماز شب میخواند و از رویّه اول دست برداشت.

و در جهتتواضع در حدّ اعلی بود و از طرفی تعصبش هم نسبت بدین بسیار شدید بود که در موردش دیگر نه

ط حلمی و نه تواضعی بکار میبرد.

بین سنّ

ده تا بیست سالگی را کاملا خ خ یاد دارم که در مجالسی که میرفتیم و نوعا خ خ از علماء بودند در هر بحثی که وارد میشدند آنقدر بحث میکردند و سروصدا راه میانداختند ولی ایشان ساکت بودند و اظهار نظر و بقول معروف اظهار لحیه نمیکرد حتّی گاهی من متأثر می شدم که چرا پدرم مثل دیگران حرف نمیزند و دخالت نمیکند در آخر کار اگر نظر ایشانرا میخواستند ایشان هم با چند جمله مطلب را میفرمودند.

دیگر از جهات تواضعش اینکه مایحتاج منزلمانرا از مطعم و ملبس خودش ابتیاع میکرد و بدست خود میآورد حتّی چند مرتبه دیدم که کنار عبایش ریخت و آورد ولی در این چند سال اخیر درخواست چند نفر از مؤمنین خود آنها میآوردند و ایشان خیلی تماس خارج از منزل برای این جهه نداشت.

و امّا از لحاظ ارادتش نسبت به خاندان نبوّت و

ی اهلبیت عصمت صلوات اللّه علیهم زائد الوصف بود خاصه نسبت به سیّد الشّهداء ارواحنا فنداه در همان زمان که در نجف مشّرف بودند بیش از دیگران پیاده بکربلا مشّرف میشدند و بزیارت عاشورا اومد اومتش اهمیت فوق العاده میدادند و بمن هم غالبا خ خ زیارت عاشورا را سفارش میفرمودند که ترک نکنم در مراسم روضه خوانی شرکت میکردند و اشعار و مراثی فارسی و عربی بسیار در این زمینه سروده اند و غالبا خ خ برخلاف خوانندگان دیگر در موقع ذکر مصیبت خودش زودتر اس ز مستمع بگریه می افتاد و بیشتر از مستمع گریه مینمود بیاد دارم که اواخر شب هم گه گاهی خودش با خودش آهسته مرثیه ابا عبد اللّه ع میخواند و گریه میکرد و

چند سالی هم پیاده از تهران بمشهد مقدّس با عدّه ای از مؤمنین مشرّف شدند و أمّا از لحاظ سیره او در میان مردم: پس از آنکه از نجف مراجعت نمودند و ساکن تهران شدند مسجد های متعدّدی پیشنهاد شد که هیچ یک را قبول

ک نفرمودند و تبلیغاشان را فقط از راه منبر و تألیف و تدریس انجام میدادند ولی پس از اینکه در جوادیه شرق تهران منزل کردیم چون منزل تا حدّی وسیع بود لذا عصرهای جمعه عدّه ای جمع میشدند و در حال نشسته از روی کتب احادیث مقدار یکساعت سخن میگفت سالها بر این منوال بود تا اینکه در نزدیکی ما زمینی بود که وقف برای مسجد بود ولی بانی ساختمان نداشت و محل زباله دانی و رفت و شد حیوانات بود ایشان وظیفه خود دید که حصاری برای آن بسازد و پس از رفع موانع بدستور ایشان مسجدی ساخته شد که شباهت تامّی به مساجد صدر اسلام داشت هم از جهت خصوصیات خود مسجد و هم از جهه مردم، از جهه خصوصیات بنا چون بسیار ساده و بی آلایش و دور از هرگونه زر و زیور حتّی قالی بود با اینکه همه گونه تمکّن مالی برای ایشان توسط مردم و بخواهش ایشان از مردم فراهم بود و می

ل شد. چنانچه سیره اهل مساجد دیگر میباشد ولی ایشان میفرمودند اولا خ خ باید مسجد خالی از زخرف دنیوی باشد و هرچه ساده تر باشد بیشتر مرضی خدا است بعلاوه که این جهه ما را محتاج گرفته پول برای صرف مسجد از هر لاابالی یا فرد بی سروپائی نمینماید.

بلی واقعا خ خ چنین است و ما عوضی فکر میکنیم مساجد

را با پول همان گونه اشخاص درست میکنیم و ازهر جهت زینت میکنیم بامید اینکه آنها میآیند و بیایند و رغبت کنند به آمدن و همیشه هم برای اینگونه امورات غیر ضروری دست نیازمان بطرف آنها دراز است چون وکیل مدافع خدا شدیم و بسلیقه خود این روش را بهدف نزدیکتر میدانیم و همه کردار خود را رنگ دین باو میزنیم و میگوئیم انجام دهیم تا بیایند بامید اینکه بعد هدایت شوند غافل از اینکه بجای آوردن آنها و کشاندن آنها خودمان رفتیم مثل آنها شدیم و ذرّه ای آنها را بطرف دین سوق ندادیم.

م اگر اسلام میخواست از این طرقیکه ما امروزه میخواهیم جلب توجه مردم را بکنیم و با سلام سوق دهیم بدهد خیلی بیشتر از اینها امکانات بود برای ائمّه هدی ع ولی نکردند ائمّه ع گفتند محاسن کلام ما و مکارم اخلاق ما را به مردم بگویند تا رغبت کنند و بیایند و از جمله محاسن و مکارم آنها عدم اعتناء بدنیا است، نفرمودند همیشه با مترفین و پولدارها گرم باشید تا باین وسیله فقط از پول آنها برای تشریفات زائد مساجد یا خودتان استفاده کنید با علم اینکه او از اعمالش باین مجاملات شما دست بردار نیست و حاضر نیست تغییر رویّه دهد، شخص آلوده بمادّیات باید با توجّه بخواسته اسلام قدم بقدم پیش برود ولی وقتی آمد بمسجد خدا مسجد را مزینّ بانواع زخارف دنیوی دید، رفت بمنزل مربّی منزلش را تمام و کمال دید از همه جهات مادّی، خود مربّی را مرتّب و مقیّد بنمام سئون دنیوی دید این شخص چگونه می تواند مراتب کمالات روحانی را طی کند

و مفهوم واقعی

ن اسلام را درک کند غافل از اینکه مربیّان همه این کارها را برای او انجام میدهند و تنزّل دینی و تقوائی را مرتکب میشوند باسم اینکه فلان تاجر و فلان شخص یا اشخاص محترم میآیند به مسجد یا منزل یا تماس با آنها داریم اگر فلان نحوه باشد بد است و نمیآیند.

آن شخص محترم از نظر شما، که مسجد میآید، وقتی با کفش وارد مسجد میشود، روی صندلی هم می نشیند، زیر پایش هم قالی های گران قیمت اعلا، خود مسجد را هم مزیّن بانواع پرده ها و سنگ های مرمر مانند کلیساها میبیند، منبری را با بهترین رد اوقبا، منزلش را مجهّز بتمام اشیاء، حالا بالای منبر پشت سر هم از ایمان، از عدل، از مواسات، از انصاف، از تقوی، از مروّت و و و بگوید چه اثر دارد مستمع در مرحله اول- چشمش باین تجمّلات افتاد و بنظرش چنین است: هر چه درمیآورد باید صرف خودش کند و لو همسایه اش بمیرد چون اینها را بی اشکال میبیند و اگر اشکال داشت در

س مسجد نمیکردند و آقا نمیکرد، دیگر اینکه باید هرچه وقت دارد صرف کسب پول کند از هر راه شد تا بتواند جوابگوی مخارج غیر ضروری و تجمّلی خود باشد و نیز صرف مخارج این نوع مساجد کند که سالی چند مرتبه فقط برای فاتحه و نظائر او وارد آن میشود امّا آیا خواسته خدا و رسول را تعقیب کرده یا مراوده اش با مربّی دین در او یا خانواده اش اثری گذارده؟ خیر، و روی این حساب حق با همان تجّار و یا اشخاص محترم است که میگویند:

وقت مسجد آمدن یا رسیدگی بشئونات دینی

را ندارند و همه اش دنبال پول باید بدوند، مربّیان هم خود را گول زده دل خوش نموده که یکی مرد جنگی به از صد هزار با این اشخاص محترم پول بده سروکار دارد و اینها را هدایت کرده، بلکه خود را هم گمراه کرده و از اینطرف هم باز مانده، خداوند هدایت خود آن شخص را می خواهد به پول او چه کار دارد، میگویند اگر اطراف این ها را نگیریم میروند سینما میسازند خداوند میفرماید: و لا

ع یحزنک الّذین یسارعون فی الکفر انّهم لن یضرّو اللّه شیئا خ خ- آخر اگر این کار صحیح بود چرا خود پیغمبر با پول دارها و مترفین برای پیشبرد مقاصد خود گرم نمیگرفت

خداوند درباره نوح میفرماید میگفتند: و ما نریک اتّبعک الّا الّذین هم اراد لنا بادی الّرأی- اگر همان شخص محترم تاجر و اداری و درجه دار یک مرتبه بیاید در مسجدی که مرضّی خدا و رسول است برای همان مرتبه اول در او اثر میگذاردو تصمیم خود رامیگیرد که قدم اول دین عدم اعناء بدنیا و عدم خوض در دنیا و مادیّات است یا با مذاقش سازگار خواهد بود در این صورت برای قدمهای بعدی آماده میشود و یا سازگار نیست باز هم تکلیف خود ودیگران را روشن نموده دیگر آن مربّیان از دین خود برای او مایه نمیگذارند و هر لا یجوزی را اشکال ندارد، بگذار بیاید، نمیگویند کسی که معلوم است از اعمال و کردار خود دست بردار نیست مجامله معنی ندارد مجامله برای مدّت معیّنی

ف است نه در موردی که میدانیم تغییری نمیکند مع ذا لک با او گرم هستیم. این مجامله را پس ما

برای پول اینها میکنیم و الّا سال بدوازده ماه همان را دیو و تلویزیون آنها برقرار و همان بی حجابی و فسادهای داخلی و خارجی و معاملی را دراند پس مجامه تا کی؟ قرآن میفرماید: فأعرض عمّن تولّی عن ذکرنا و لم یرد الّا الحیوه الدّنیا ذا لک مبلغهم من العلم- اگر تمام این اعمال مقدّماتی ما برای کشاندن آنها صحیح و حلال است پس آن شبهه ای که در اسلام تأکید شده در اطراف او نروید و من ارتکب الشّبهات وقع فی المحرّمات و اخوک دینک فاختط لدینک و نظائر اینکه کدام است آخر علماء سابق که اینقدر محتاط بودند در چه محتاط بودن مورد و مصداق احتیاط را در این زمان تعیین کنید همه را صورت شرعی و حلیّت باو میدهیم پس شبهه چیست؟

اسلامی که میگوید اگر غنی را بخاطر غنایش احترام کنی دو ثلث از دینت رفته، مجالست با اغنیاء قلب را میمیراند

ص و اینقدر نهی از تردّد با اغنیاء شده آیا ما کاسه از آش داغتر شدیم؟ ترا بخدا آن غنی با آن وضع بیاید بمسجد وجدانا خ خ خودت بگو آنرا با آن فقیر طبقه که کاملا خ خ متدین باشد بیک چشم مینگری و همه احترامات را برای هر دو بیک نحو ادا میکنی ابدا خ خ چنین نیست آنقدر از واجبات دینی و محرمات دینی را با علم باینکه آن شخص محترم مرتکب میشود اغماض میکنی و نمیگوئی خوفا خ خ از اینکه آقای محترم بدش نیاید یا باو برخورد نکند، کجا اسلام همچه دستوری بما داده اگر یک عالمی و مرجع تقلیدی روی یک جهات و مصالح نوعیّه دینیّه

با بینش بسیار وسیع و تحت شرایط و مقتضیات خاص چنین مسجدی عالی بسازد آیا باید ملاک عمل برای تمام مربّیات مساجد سراسرا کشور از ده و شهر بشود آنهم با آن گشادبازی و توالی فاسده همه جا مساجد آباد است ولی مسجدی ندارد همه جا دست بگریبان پولدارها هستند برای تعمیرات و خرجهای اضافی مساجدمساجد هم

ق معموره و قلوبهم مخروبه.

الغرض مسجد ایشان از معنویّت خاصّی برخوردار بود و از لحاظ جمعیت هم جزء مساجد پرجمعیّت تهران بلکه بقول بعضی درجه اول بود و بنای ایشان این بود که دخالت شخصی در امور مسجد مینمودند و هیئت مدیره و امثال آن نداشت و برای ظهر و شب اقامه جماعت مینمودند و هرگاه کسالت نداشتند صبحها هم میآمدند و شبها پس از اداء فریضه مأمورین دور هم و فشرده جمع میشدند و ایشان بعدت حدّاکثر 20 دقیقه تفسیر میفرمودند.

و امّا مسجدی های ایشان هم نوعا خ خ از نظر ظاهر ظاهر الصّلاح و متدین و با هم گرم میباشند و از لحاظ قیافه هم وارسته و مقدّس هستند- تریهم رکّعا خ خ سجّدا یبتغون فصلا خ خ من اللّه و رضوانا خ خ- و از نظر واقع هم در حدود بیست و اندی سال تربیت دینی شده اند و قال الصّادق و قال الباقر شنیده اند و انشاء اللّه تا

ر بآخر باحسن عاقبت باشند حظفهم اللّه من مضلّات الفتن و اخیرا خ خ چند سالی بود که برنامه اعتکاف را در همان مسجدا از شب 21 رمضان المبارک بمدّت 3 روز با عدّه ای از مؤمنین انجام میدادند بهمین منوال بود تا اینکه پس از سفر اخیرشان پیاده بمشهد مقدّس در

سبزوار کسالت شدید پیدا کردند و نتوانستند تتمّه سفر را ادامه دهند و با وسیله بمشهد آمدند و زیارت مختصری کردند و بتهران مراجعت نمودند و تا یکسال هم علی الدّوام روزی 1 الی 2 و 3 آمپول تزریق میکردند که دیگر جائی برای سوزن زدن باقی نبود و لذا و سه روزی صبر کرده دو مرتبه شروع بآمپول مینمودند بالأخره پس از معالجه و دوا مدّتی بهتر شدند و باز مریض شده تا اینکه در ماه ربیع الأول سنه 97 هجری داعی حق را لبیّک گفتند و بسرای جاویدان شتافتند رحمه اللّه علیه و علی آبائه الصّالحین من قبله و اسکنه اللّه فسیح جنانه بمحّمد و اله.

ش و امّا جهه دوم کتب مؤلّفه ایشان بدین قرار است:

1- در تفسیر تفسیری که مدّتها مشغول بودند در سابق ایام و بعد هم مدّتی در اثر بعضی از عوارض و نداشتن وسائل لازم دنبال نشد خصوصیّات این تفسیر چنین است که بترتیب سور قرآن نیست بلکه بترتیب مقاصد و مطالب قرآن است و مشتمل بر پنچ مقصد و خاتمه از مبداء گرفته تا منتها مقصد اول در خالق تعالی و صفات و افعال او.

مقصد دوم در مخلوق هرچه هست او علوی و سفلی و هر موجودی هریک را بابی است مخصوص.

مقد سوم در سفراء و وسائط ما بین خالق و مخلوق

مقصد چهارم در وطائف مخلوق نسبت بخالق که در این مقصد است ذکر شرعیّات و ادیان و مذاهب.

مقصد پنجم در جزای خالق از اعمال مخلوق و در این مقصد است موت و معاد و جنّت و نار و درجات و درکات خاتمه در بیان تواریخ و حکایات

و قصص و امثال و مواعظ

ت قرآن و از این تفسیر با این اهمیّت فقط آنچه تکیمل است استخراج آیات مسوّده اش حاضر میباشد و امّا از اخبار مربوط به هریک و توضیحات خود ایشان در هر مقصدی هیچ یک حاضر نیست بکله در دسترس هم نیست.

2- کشف الآیاتی است بر ترتیب لغات و حروف قرآن و در هر لغتی مقداری از قبل و بعد آن لغت ذکر شده که برای اهلش مستغنی از مراجع باشد و این کتاب حاضر و آماده طبع است.

3- کشف اللغات و تفسیر لغات قرآن بعضی به بعض دیگر ناتمام.

4- کشف مطالب الآیات که معیّن میکند هر آیه دارای چند مطلب است.

5- کشف مطالب القرآن که او هم فهرست همان تفسیر است و هم مستقلا خ خ کشف المطالب است.

راجع بحدیث و اخبار و تاریخ

6- ظواهر الآثار مشتمل بر شصت باب در اخلاق و آداب

ث 7- نخبه القصار در کلمات قصار حضرت رسول ص و امیر المؤمنین ع در اخلاق و آداب و ایندو کتاب در یکجا با هم بطبع رسیده.

8- ترجمه حدیث اهلیلجه آماده طبع.

9- مقتل الحسین ع از تواریخ قدیمه اوّلین قریب بأترم

10- تاریخچه احوال پیغمبر ص بطریق جدول مسوّده او هست و قریب باتمام است.

11- اربعینات ناتمام.

12- خلاصه وقایع و علامات ظهور بطرز بدیع با جدول راجع به اصول فقه

13 تقریرات اصول تامّ آماده طبع.

14- تقریرات اصول ایضا خ خ تماما خ خ.

15- رساله در بحث از تقلید اعلم تمام.

16- رساله در طلب و اراده و دفع شبهه جبر تمام و آماده راجع به فقه در ابواب متفرقه

17- رساله در صلوه مسافر آماده.

خ 18- حاشیه مبسوط بر مکاسب

محرّمه مرحوم شیخ انصاری آماده.

19- رساله در احکام خلل و شکوک.

20- رساله در نکاح.

21- رساله در طلاق.

22- رساله در خمس.

23- رسالات در مسائل متفرقه و دیگر حواشی متفرقه بر طهاره شیخ انصاری. و صلوه حاج آقا رضا همدانی.

24- رساله فی المیراث ناتمام.

راجع برجال

25- منظومه عربی در رجال موافق خلاصه علّامه مطبوع

26- فهرست رجال خلاصه علّامه آماده طبع.

راجع به ادبیات

27- تلخیص الصرف فارسی آماده.

28- تکمله الصرف فارسی آماده.

29- تلخیص النحوفارسی آماده.

ذ راجع به اشعار

30- منظومه عربی در اصول مشتمل برزیاده از دو هزار بیت در تمام علم اصول آماده طبع.

31- شرح دیوان امیر المؤمنین فارسی نظما خ خ بر طریق مثنوی در دو جلد.

32- دیوان بینّه رحمت در مراثی قتیل امت مطبوع.

33- دیوان عربی در مدایح و مراثی اهلبیت عصمت آماده

34- دیوان فارسی در تظلّم بولیّ عصر و پندیّات آماده

35- دیوان فارسی در پندیّات و اخلاقیّات یک مصراعی و یک بیتی و دوبیتی آماده.

راجع به ردود

36- دیوان فارسی در مسلک عشق و عرفان و تصوّف آماده فارسی.

37- دیوان مبارزه و معارضه با غزلهای حافظ آماده فارسی.

38- خرافات المبدعین ناتمام.

ض 39- دیوان روشن باز در ردّ گلشن راز آماده فارسی.

40- حجّد قوی در ابطال مثنوی آماده فارسی.

41- البدعه و التحرّف یا آئین تصوّف مطبوع فارسی.

42- رضوان اکبر اله در نقض خرابات و خانقاه مطبوع فارسی.

راجع به موضوعات متفرقه

43- معارف الأئمه مطبوع در اثبات توحید و معاد، فقط از طریق استدلالهای عقلی که در اخبار وارد شده، چون شایع است که تا براهین فلسفی نباشد نمیشود اثبات توحید و معاد کرد و بهمین منظور محصّلین اغوا شده در مرحله اول قبل از آنکه فکرشان با اخبار آل محمد ص مأنوس شود مشغول خواندن کتب فلسفی

یونانی میشوند بدون اینکه بالأخره به نتیجه توحید واقعی یا معادی را که باید معتقد باشند برسند باین جهت تنها راه استدلال را ادلّه عقلیه وارده در اخبار قرار داده، این کتاب منظوم است و شرح آن را هم

ظ خود ایشان کرده اند و مباحث فلسفی را هم که در این زمینه است یک یک را در مورد خود بررسی کرده و ردّ- کرده اند.

44- مهدی منتظر مطبوع فارسی.

45- حواشی متفرقه بر کتب فقهیّه و تفسیر و حدیث و اصول.

46- الأمامه عند الشّیعه الأمامیّه مطبوع در این کتاب اثبات امامت منحصرا خ خ از طریق قرآن و عقل است و حدود 1350 آیه از قرآن استخراج شده و در عناوین هربابی از کتاب درج شده و میفرمودند از خداوند خواسته ام که مرا مهلت دهد برای اتمام این کتاب و همان نحوه شده، تمام شد و بطبع رسید و آخرین فرم آنرا که تصحیح کردند چند ساعتی بعد رحلت فرمودند و ما را بفوت خود داغدار نمودند.

خدایا بحق محمّد و آل محمد ص با همان ائمّه هدی که آخرین نفسش را در راه آنها

غ صرف کرد محشورش گردان.

حرّره العبد الفانی جعفر ابن جواد بن المحسن الخراسانی پنجم شوال هزار و سیصد و نود و هفت هجری قمری.

1

بخش دوّم مقدمه: بقلم مؤلف

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه و السّلام علی عباده الذّین اصطفی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه اللّه علی أعدائهم اجمعین. و بعد: گاهی که مطالعه کتاب انوار نعمانیّه محدّث جزایری علیه الرحمه مینمودم چند صفحه از کتاب را که اختصاص بشرح احوال خود داده بود مرا جلب توجه نمود و از حسن استقامت و صبر آن بزرگوار بر مرارتهای دوران تحصیل

و غیره بسیار بهره مند شدم و در بسیاری از مواقع مرا مایه تسلّی و موجب تأسّی میشد و همچنین جمعی دیگر که بوجهی مختصر از مرارتهای خود نگارش داده اند تا آیندگان را تسلّی و تأسی باشد.

لهذا این حقیر نیز بر آن شدم که مختصری از استقامت و اصطبار خود را در سبیل علم و عمل بنگارم تا شاید یکی از طلّاب را بهره بخشد و طلب رحمتی برای این عبد ذلیل نماید و بسا شود که همان وسیله عفو و آمرزش این حقیر گردد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه