بهجت عارفان در حدیث دیگران صفحه 10

صفحه 10

چه بود؟ج: چند بار با آیت الله بهاءالدینی(قدس سره) خدمت امام رفتیم، در ضمن در یکی از این ملاقاتها امام فرمودند: «در حوزه قم کمتر به اخلاق و عقاید پرداخته میشود.»آنگاه خطاب به آقای بهاءالدینی فرمود: «مثل شما و آقای بهجت برای این کار باید یک فکری بکنید».س: بارزترین ویژگی ایشان چیست؟ج: به نظر بنده از جمله خصوصّیات اخلاقی آقا سادهزیستی ایشان است، و حتّی بعد از مرجعیّت نیز این اخلاق حسنه تغییر نکرده است. س: نحوه برخورد ایشان با فقه و فقها چگونه بود؟ج: ویژگی دیگر ایشان علاقه وافرشان به فقه است، و این روح فقهی و فقه دوستی ایشان را نشان میدهد و نظرشان این است که باید فقها را ترویج کنیم و کتابهای فقهی را حفظ و منتشر کنیم تا همگان استفاده کنند. حتّی گاهی در تشویق به نشر بعضی از کتابهای فقهی پیشنهاد میکردند که هر چند به شیوه پیش فروش تکثیر شود، و احیاناً نسخهای از آن را اگر چه به صورت کپی درخواست میکردند. س: لطفاً به برخی از تذکرات و موعظههایی که در درس از آقا شنیده و بهرهمند شدهاید، اشاره بفرمایید. ج: در این زمینه مطالب فراوان از محضر ایشان فراگرفتهایم، به دو نمونه اشاره میکنیم:راه تحصیل حضور قلب در نمازبعضی از آقایان محترم گاهی میآمدند و از آقا سؤال میکردند که چه کار کنیم در نماز حضور قلب داشته باشیم، از جمله دستورالعملهایی که ایشان بیان میفرمودند این بود که: «اوّل وقت نماز با توجّه به نماز وارد شوید و هنگام خواندن حمد و سوره به معنای آن توجّه داشته باشید تا این ارتباط حفظ شود». و این خیلی نکته مهّم و ناشی از نظریّه ایشان در فقه است که به جرأت این گونه دستورالعمل را میدهند; زیرا برخی از آقایان را که ما دیده بودیم وقتی از آنها سؤال میشد که آیا جایز است و میشود در نماز به فکر معانی آن باشیم و آنها را به قصد انشاء بخوانیم؟ میفرمودند: نه اصلاً این کار امکانپذیر نیست زیرا کسی که حمد و سوره را میخواند یا قصد قرائت دارد و یا قصد انشاء معانی و این دو با هم جمع نمیشود. و ما حمد و سوره را به عنوان قرائت میخوانیم، بنابراین نمیتوانیم معانی را انشاء کنیم. اما آیت الله بهجت نظرشان این بود که قصد این دو با هم از لحاظ عقلی و ثبوتی امکانپذیر است لذا این دستور العمل را داشتند که به معانی توجّه کنیم تا ذهنمان به این طرف و آن طرف متوجّه نشود. عمل به یقینّیاتمیفرمودند: «به یقینّیات عمل کنید، تا کم کم به مطالب

بالاتر برسید».این هم خیلی مبنای محکمی است. و مقصود از یقینّیات شامل واجبات یقینی و مستحبّات مسلّم است. مرحوم استادشان آقا شیخ محمّد حسین خیلی به سوره «اِنّا اَنزَلْنا» عنایت داشتند و میفرمودند هر کس بتواند بخواند خیلی آثار دارد، به ویژه در شبهای ماه رمضان مخصوصاً شبهای قدر خیلی آثار بر آن بار میشود، از جمله موجب فهم معارف قرآن میشود. این میشود یقینّیات مستحبّی. یقینّیات واجب هم مانند اصل نماز خواندن. نماز اوّل وقت نیز هر دو جهت را داراست، یعنی از آن جهت که نماز است از یقینّیات واجب، و از آن جهت که در اوّل وقت خوانده میشود از یقینّیات مستحبّ است.س: اگر ممکن است به یک نمونه از سؤالاتی که از آیت الله بهجت نمودهاید و ایشان پاسخ دادهاند، اشاره بفرمایید.ج: روزی از آقای بهجت سؤال کردم که اوّلین حاشیهنویس عروةالوثقی چه کسی بوده است؟ایشان فرمودند: «احتمال میدهم مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی که معاصر با صاحب عروة بوده و یکی دو سال بعد از ایشان فوت کرده است; یا مرحوم آقا سیّد اسماعیل صدر.» س: خود ایشان از میان کتابهای فقه فتوائی به کدام کتاب علاقمند بودند؟ج: ایشان خودشان خیلی در پی حاشیه وسیلةالنجاة مرحوم آقا شیخ کاظم شیرازی که سمت استادی ایشان را داشته، بودند، من آن کتاب را داشتم، فتوکپی کردم و به آقا دادم، گویا میخواستند «وسیله»(29) را با نظرات خودشان تنظیم کنند.(30)س: اگر حکایتی از ایشان شنیدهاید برای ما

نقل بفرمایید.ج: آقا شیخ کاظم شیرازی استاد آقای بهجت بودهاند گویا نوه ایشان میخواسته معالم را نزد آقای بهجت بخواند و به ایشان مراجعه کرده بود ولی آیت الله بهجت فرموده بود وقت ندارم، بعدها یکدیگر را دیده بودند و سخن از معالم شده بود و نوه آقا شیخ کاظم گفته بود: من معالم را پیش جدّم خواندم و آقای بهجت فرموده بودند: «خیلی خوب، از سرچشمه استفاده کردهای.»

گفتار نهم

بیانات حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ هادی قدس

حجةالاسلام والمسلمین شیخ هادی قدس در سال 1311 هـ.ش. در روستای «لیماچال» از توابع اشکور رودسر متولّد، و در سال 1325 به همراه برادرش حجةالاسلام شیخ اسدالله قدس وارد مدرسه علمّیه روحانیّه رودسر گردید و طیّ حدود چهار سال مقدّمات علوم اسلامی تا بخشی از معالم و مطوّل را در آنجا فرا گرفت، سپس عازم قزوین شده حدود پنج سال سطح را از محضر حجج اسلام آقایان شیخ احمد تألّهی اَلَمُوتی، حاج میرزا عبدالرحیم سامت دیلمانی قزوینی حاج آقا مهدوی آموخت، و از محضر حجةالاسلام آقا شیخ قدس اشکوری قزوینی استفاده اخلاقی برد. و در سال 1334 هـ .ش. عازم عشّ آل محمّد(علیهم السلام)، قم گردید و در مدرسه «حجّتیه» ساکن و سطوح عالی در محضر بزرگان حوزه به پایان رسانید. آنگاه در درس خارج فقه آیات عظام بروجردی، شاهرودی داماد، گلپایگانی، مرعشی نجفی شرکت جست و در اصول از محضر آیات عظام امام خمینی، فکوری یزدی ـ حَشَرَ هُمُ اللّهُ مَعَ الاْئَمَّةِ الطّاهِرینَ(علیهم السلام) ـ بهره برد. و در این میان، بیش از همه از محضر آیت الله العظمی بهجت، یعنی از سال حدود 1339 با ایشان آشنا، و تا اواخر سال 1357 از محضر پرفیضش

بهره برد.سرانجام، در خرداد 1358 از طرف جامعه مدرسین و دفتر امام خمینی(قدس سره) به استان گیلان اعزام، و نخست در سمت دادگاه شهرستان رودسر، و بعد مسئول کمیته انقلاب اسلامی فعالیّت نمود، و در همان زمان به عنوان امام جمعه شهر کلاچای منصوب و تا به امروز نیز در این منصب مشغول هستند، و نیز حدود 10 سال در دانشگاههای گیلان مشغول تدریس بودند. وی همچنین از سال 1370 تاکنون در مدارس علمیه «رودسر» و «رامسر» مشغول تدریس میباشند. مطالب زیر را ایشان به تقاضای نگارنده مرقوم فرمودهاند.بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربّ العالمین، و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین، واللعن علی اعدائهم اجمعین.نکاتی که بنده در طول مدّت مدید شاگردی از محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت استفاده کردهام، بسیار است، از آن میان به نکاتی چند بسنده نموده و طیّ چندین بخش یادآور میشوم، امید که جویندگان معارف ناب را سودمند افتد:الف ـ ویژگیهای اخلاقی عرفانیتواضع و شکسته نفسیاساساً انسان به هر اندازه با حضرت حقّ ارتباط داشته باشد، به همان اندازه متواضع و فروتن میگردد، از این رو افرادی که در اوج معنویّت قرار دارند، از همه متواضعتر هستند. حضرتآیتاللهالعظمی بهجت نیز عارف بزرگواری است که هرگز انانیّت در رفتار و گفتارش مشاهده نمیشود. در این رابطه به یاد دارم روزی با مهمان خود، مرحوم حجةالاسلام حاج شیخ نصرا...لاهوتی به خدمت آقا رفتیم. آقای لاهوتی گفتند: «آقا! من به مشهد مشرّف شده بودم، کسی از شما انتقاد میکرد من عصبانی شدم.» آقا فرمودند: «در روایات آمده است عالمی را که به دنیا روی آورد متّهم کنید.»من تأسفّ خوردم و به خود گفتم که: خدایا! اگر زندگی این آقا رو به دنیا آوردن است، پس تکلیف ما چیست؟اهل کرامت و مشاهده عوالم دیگرآیت الله بهجت از افراد نادری است که از پشت پرده جهان مادّه اطّلاع دارند. برای نمونه به خاطر دارم که یکی از روحانّیون مازندران، که اینک رئیس دادگستری یکی از استانهای ایران است، برای حقیر نقل کرد: زمانی که آیت الله کوهستانی مازندرانی(قدس سره)به رحمتایزدی پیوست، آقازاده آن مرحوم خدمت آیت الله العظمی بهجت مشرّف شدند. آقا به او فرموده بودند: «آقای شما که رحلت نمودند در آن عالَم غوغا برپا شد.»حقیر پرسیدم: مقصود از این کلام چیست؟ شخص ناقل گفت: بیش از این نمیدانم.

نیز روزی سر کلاس درس بودیم شخصی که ظاهراً فقیر و تنگدست مینمود دمِ در شروع کرد به تقاضا کردن که بیچارهام، بدبختم، گرفتارم و در نیز باز بود ولی هر چه آن مرد اصرار کرد آقا هیچ اعتنا نکرد، و به درس مشغول بود تا اینکه او رفت. در صورتی که بارها آقا را میدیدم که صبحها در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(علیها السلام)نزد فقرا میرفت و چیزی به آنان میداد.در نظر ما این نحوه رفتارها و برخوردهای آیت الله بهجت همگی از شناخت ایشان از باطن عالم سرچشمه میگیرد. ب: درسها و اشاراتروال آیت الله العظمی بهجت این بود که پیش از شروعِ درس حدود ده دقیقه موعظه میکرد، و نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایتِ حال بزرگان گذشته. و معلوم بود منظور اصلی آقا از نقل و بیان آن حکایتها تذکّر و استفاده اخلاقی بود، لذا آیت الله مصباح یزدی که سالها در درس خارج فقه ایشان شرکت میکردند (15 سال) علاوه بر استفاده علمی استفاده کردن از اینگونه موعظهها و بهرهمندی از روحیّه ملکوتی آقا نیز بوده است اینک به بعضی از آن درسها و اشارات و حکایتها اشاره میکنیم:برنامه برای ترک گناهحضرت آیت الله بهجت تأکید ویژهای بر ترک معصیت داشته و دارند و آن را سرلوحه برنامه سالک الی الله میشمارند. از جمله روزی میفرمودند: آیا برای این بیسرو سامانی خود (ارتکاب گناه و نافرمانی از دستورات حضرت حق) برنامه و وقتی و سرآمدی مشخّص کردهایم؟ یعنی آیا تصمیم گرفتهایم که روزی دیگر گناه نکنیم، یا آنکه همین وضع خود را باید ادامه بدهیم. اگر بنا داریم این وضع بد را ادامه ندهیم، بنشینیم برای آن وقتی تعیین کنیم، یک ماه، شش ماه، یک سال، چند سال. خلاصه اگر بنا داریم تا زنده هستیم بدین منوال باشیم خطرناک است، پس حداقل حدّی برای گناه خود معیّن کنیم.عدم معرفت، دلیل نداشتن حضور قلب در نمازروزی از آقا پرسیدم: آقا، چه کار بکنم در نمازم حضور قلب بیشتر داشته باشم؟ آقا ابتدا سر به پایین افکند سپس سرش را بلند کرد و فرمود:«روغن چراغ کم است.» من به نظر خودم از این جمله این معنی را فهمیدم که یعنی معرفت کم است و ایمان قلبی و باطنی ضعیف است، وگرنه ممکن نیست با شناخت کافی، قلب حاضر نباشد.مشاهده تسبیح موجودات، نتیجه انسان کامل شدنروزی به آقا عرض کردم: یکی از طلاّب خواب دید در مکان مقدّسی مشغول نماز است، و وقتی به سجده میرود همه سنگریزهها با او تسبیح میگویند. ایشان فرمودند:«اگر انسان، کامل شود این را در بیداری میشنود و

مشاهده میکند.»حمایت امام زمان(عج)از ارادتمندانروزی به آقا عرض کردم: وجود بنده در روستایی برای تبلیغ خیلی مؤثّر است و مردم خیلی با من مهربان هستند و سخنانم در آنان تأثیر دارد، ولی فقیرند و مبلغی که در ماه محرّم و ماه رمضان میپردازند خیلی کم است، برخلاف جاهای دیگر که از لحاظ معنوی این گونه نیستند ولی جنبه مادّی خوبی دارند آقا فرمودند:« اگر به خدمت امام زمان مهدی(علیه السلام) اشتغال داشته باشید، آیا امکان دارد حضرت در فکر شما نباشد؟»دقّت در نقل روایاتحدود چهل و پنج سال پیش ضمن صحبت از برنامه کاریام در طول ماه مبارک رمضان برای آقا که چند دقیقه طول کشید، عرض کردم: من روزهای ماه رمضان مطلقا منبر نمیروم و تنها شبها منبر میروم. فرمودند: «چرا روزها منبر نمیروید؟» عرض کردم: چون به صحّت بسیاری از مطالبی که میگویم یقین ندارم و میترسم دروغ باشد. فرمودند: «آیا شب یقین میکنید که هر چه میگویید راست است؟!» از کلام آقا متوجه شدم که راهی را که در پیش گرفتهام، راه درستی نیست. ارزش وضو و طهارتروزی چند دقیقه زودتر برای درس به خانه آقا رفتم، دیدم پیرمردی نشسته و آقا به او توجّهی خاصّ دارد، بعد از دقایقی چند آقا فرمود: «ایشان (آن پیرمرد) هرگز بیوضو نمیخوابد، اگر شبها چندین بار بیدار شود باید حتماً وضو بسازد.»ج: دیدگاههای سیاسیدر این رابطه تنها به یک نکته از نظرات اجتماعی سیاسی ایشان که بسیار اساسی است و شالوده بسیاری از احکام در رابطه با نظریّه سیاسی اسلام محسوب میشود، اشاره میکنم:ایشان در باب «خراج و مقاسمه» مکاسب محرّمه پیرامون اینکه آیا ولایت فقیه جامع الشرایط، ولایت مطلقه است، یا ولایت او محدود، و به بعضی از ابواب فقه مقیّد میباشد. چنین بیان میفرمودند (نقل به معنی):میدانیم که دین اسلام آخرین دین، و احکام و قوانین اسلام آخرین مقرّراتی است که از ذات مقدّس پروردگار وضع شده است، و پیغمبری بعد از خاتم انبیاء(صلی الله علیه وآله)نخواهد آمد، و کتابی آسمانی بعد از قرآن کریم فرستاده نخواهد شد، و باید این کتاب تا قیام قیامت کتاب قانون بوده و عترت و اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)مبیّن آن باشند.و نیز روشن است که امّت محمّدی(صلی الله علیه وآله) در زمان حضور حجّت و معصوم حق، هر چند در زندان یا در حال تبعید باشد میتوانند وظیفه خود را ولو با مشقّت بسیار و تحمّل مشکلات فراوان به دست آورند.ولی سخن درباره زمان غیبت کبرای حجّت حق است، که در این موقعیّت نمیتوان برای مسأله بیش از سه صورت فرض کرد:1 ـ کتاب خدا و احکام و قوانین دین تعطیل شود. 2 ـ خود بخود بماند; یعنی خودش وسیله ابقای خود باشد.3 ـ نیاز به سرپرست و حاکم و مبیّن دارد که همان ولیّ امر و مجتهد جامع الشرایط است.فرض اوّل عقلاً و نقلاً باطل است، زیرا دین مبین اسلام، آیین خاتم است و تا ختم نسل بشر باید راهنما و آیین امّت باشد. و فرض دوّم نیز باطل است، زیرا قانون خود بخود اجرا نمیشود و نیاز به شخص و یا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورند.ناچار باید به فرض سوّم قائل باشیم، و بگوییم: جامعه مسلمین را باید ولیّ امر با همه شئونات و ابعاد آن اداره کند. از سوی دیگر نیز روشن است که جامعه نیاز به تشکیلات فراوان از آن جمله: ارتش، آموزش و پرورش، دادگستری و و و دارد، و لذا باید دست ولی فقیه در همه شئونات مادّی و معنوی، مبیّن و شارح و راهنما و حلاّل مشکلات باشد.در نتیجه، ولیّ فقیه باید تمام شئونات امام معصوم(علیه السلام) به استثنای امامت و آنچه را که مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پیاده کند، وگرنه در صورت عدم وجود تشکیلات حکومتی دشمنان نخواهند گذاشت که حکومت و آئین اسلامی پیاده شود.دلیل دیگر اینکه با استدلال خلف میتوان گفت: هیچ جامعه و کشوری با حرج و مرج پایدار نمیماند، و باید قانون و حاکم و حکومتی در آن حکمفرما باشد، و اگر حکومت طاغوت حاکم باشد دین مبین اسلام باقی نمیماند و این خلاف فرض است چون گفتیم به دلیل عقلی و نقلی باید دین مبین اسلام تا قیام قیامت

باقی بماند;(وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِْسْلامِ دیناً، فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ ...)(31)ـ هر کس دین دیگری غیر از اسلام را بجوید، هرگز از او پذیرفته نمیگردد.و پس از این مقدّمه پیرامون محدوده اختیارات ولیّفقیه به بحث میپرداختند. د: حکایتها و هدایتهازنده نگاهداشتن سُنَن و مستحبّات اسلامآقا همیشه سفارش میکردند برای احیای شریعت نگذارید سنّتها فراموش شود و عرفیّات یا بدعتها جای آن را بگیرد. روزی فرمودند: مرحوم حاج شیخ مرتضی طالقانی (از استادان اخلاق و علمای بزرگ نجف، که ظاهراً استاد اخلاق آقا نیز بوده است) همراه با عدّهای از علما از جمله آیت الله العظمی خویی برای افطار دعوت بودند، وقتی غذا آماده میشود و همگی سر سفره مینشینند حاج شیخ مرتضی طالقانی میفرماید: نمک در سفره نیست و اقدام به تناول غذا نمیکنند. با اینکه بین مجلس افطاریّه تا آشپزخانه بسیار فاصله بوده (و ظاهراً از خانهای دیگر غذا میآوردهاند). به هر حال مرحوم طالقانی دست به غذا دراز نمیکند و دیگران حتّی آیتالله خویی نیز به احترام ایشان دست به سفره نمیبرند، تا اینکه بسیار طول میکشد و نمک را میآورند. بعد از ختم جلسه و هنگام رفتن، آیتالله خویی خطاب به ایشان میفرماید: حضرت آقا، اگر شما به این اندازه به ظاهر سنّت مقیّد هستید که اگر نمک تناول نکنید غذا نمیخورید، پس در این گونه مجالس کمی نمک با خود همراه داشته باشید تا مردم را منتظر نگذارید. آقای طالقانی فوراً دست به جیب برده و کیسه کوچکی را درآورده و میفرماید: «با خود نمک داشتم ولی میخواستم سنّت اسلامی پیاده شود و متروک نباشد.»بزرگواری و کرامت ائمه(علیهم السلام)روزی آقا در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلواتالله علیهم ـ فرمودند: در نزدیکی نجف اشرف، در محلّ تلاقی دو رودخانه فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیّب»، که مردی شیعه هر شب جمعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)میرفت. مردی از اهل سنّت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت چون میدانست وی به زیارت حضرت علی(علیه السلام) میرود همواره هنگام عبور وی، او را مسخره میکرد، حتّی یکبار به ساحت مقدّس علی(علیه السلام) جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی نارحت شد. چون خدمت آقا مشرّف شد خیلی بیتابی کرد و ناله زد که: تو میدانی این مخالف چه میکند.آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقّی دارد که هر چه بکند در دنیا نمیتوانیم او را کیفر بدهیم. شیعه میگوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او میکند بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: نه، بلکه او روزی در محلّ تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میکرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سیّد الشهدا(علیه السلام) به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: «عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کُشت، خوب بود به آنها آب میداد بعد همه را میکشت!»و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقّی پیدا کرد که نمیتوانیم او را جزا بدهیم. آن مرد شیعه میگوید: از خواب بیدار شدم و حرکت کردم، هنگام برگشتن در سر راه، آن سنّی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و نیز پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر بازگو کرد. وقتی فرمایش امام(علیه السلام) را که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و... بازگو کرد، مرد سنّی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفتهام، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، وَ أَنَّ محمّداً رَسُولُاللّهِ، وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِیُّ اللّهِ وَ وَصِیُّ رَسُولِ اللّهِ» و شیعه شد.راضی به رضای الهی«یک روز درسی کمی زودتر به خانه آیت الله العظمی بهجت رفتم ـ زیرا ایشان گاهی از اوقات وقتی شاگردان به درس حاضر میشدند هر چند یک نفر هم بود به اتاق درس میآمد و تا هنگام آمدن دیگران احیاناً جریان و یا حدیث و یا نکته اخلاقی را گوشزد میکردند ـ بنده که به طمع مطالب یاد شده قدری زودتر رفته بودم. خوشبختانه وقتی آقا صدای «یاالله» حقیر را شنید تشریف آورد، بعد از احوالپرسی فرمود:«در نجف یکی از آقازادههای ایرانی که از اهالی همدان و بسیار جوان زیبا و شیکپوش بود و از هر جهت به جمال و خوش اندامی شهرت داشت، به بیماری سختی گرفتار و از دو پا فلج شد، به گونهای که با عصا بیرون میآمد. من سعی داشتم که با او روبرو نشوم، زیرا فکر میکردم با وصف حالی که او داشت، از دیدن من خجالت میکشد، لذا نمیخواستم غمی بر غمش بیفزایم. یک روز از کوچه بیرون آمدم و دیدم او سر کوچه ایستاده است و ناخواسته با او رو به رو شدم و با عجله و بدون تأمل گفتم: حال شما چطور است؟ تا این حرف از دهانم بیرون آمد ناراحت شدم و به خود گفتم که چه حرفی نسنجیدهای مگر حال او را نمیبینی! چه نیازی بود از او بپرسی؟ به هر حال خیلی از خودم بدم آمد، ولی برخلاف انتظار من، وقتی وی دهان باز کرد مثل اینکه آب یخ روی آتش ناراحتی درونم ریخت، چنان اظهار حمد و ستایش کرد، و با نشاط و روحیه فوقالعاده ابراز سرور نمود که گویا از هر جهت غرق در نعمت است، من نیز با شنیدن صحبتهای او آرام گرفتم و ناراحتیام بر طرف گردید.» عظمت ولایتروزی آقا فرمودند: «در نجف یا کاظمین یکی از آقایان، قریب 10 یا 15 نفر از اهل علم را برای ناهار دعوت کرده بود ولی پیک آقا اشتباهاً طلاّب یک مدرسه را که قریب 60 ـ 70 نفر بودند دعوت کرده بود. وقتی میهمانان آمده بودند، وی دیده بود گذشته از این که جا برای نشستن آنها موجود نیست غذا نیز خیلی کم است. بیدرنگ به ذهنش خطور کرده بود که آیت الله حاج شیخ فتحعلی کاظمینی را از جریان با خبر سازد، وقتی خبر به آقا رسیده بود، فرموده بود، دست به کار نشوید تا من بیایم. تا اینکه ایشان تشریف میآورد و میفرماید: یک پارچه سفید آب ندیده برایم بیاورید. آنگاه ظرف برنج را وارسی کرده و سرپوش را برداشته و آن پارچه را به جای سرپوش میگذارد و میفرماید: حال ظرفها را به من بدهید، من غذا میریزم و شما تقسیم کنید، و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه