بهجت عارفان در حدیث دیگران صفحه 5

صفحه 5

حضرت آیت الله گرامی در ماه رجب 1357 هـ .ق. (مهر 1317 شمسی) در شهر قم در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود.فرد شاخص این بیت، مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی میباشد که از علمای طراز اول شیعه در آن عصر به شمار میرفت. پدر حضرت آیت الله گرامی مرحوم حاج عباس گرامی ـ همشیرهزاده مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم ـ از تجّار متدیّن و مشهور به پاکی و سلامت نفس عصر خود بود.حضرت آیت الله گرامی پس از گرفتن مدرک ششم ابتدایی و خواندن مقداری از دروس متوسطه وارد حوزه علمیّه قم شد و به سرعت به مدارج علمی دست یافتند. ایشان پس از فراگیری مقدّمات و سطوح متوسّطه و عالیه، در سنّ 18 سالگی در درس خارج فقه حضرت امام خمینی(قدس سره) و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) شرکت نمود. آیات عظام اراکی، گلپایگانی، حائری، محقق داماد و میرزا هاشم ـ قدّس الله أَسرارهم ـ استادان دیگر ایشان در زمینه فقه و اصول میباشند، همچنین ایشان فلسفه و تفسیر را از محضر علاّمه طباطبایی استفاده نمود.حضرت آیت الله گرامی از جوانی ضمن خواندن دروس حوزه، به تدریس اشتغال داشت و بیشتر کتب علمی حوزوی را تدریس نمود و اینک سالهاست که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند. ایشان بیش از 100 جلد تألیفات در فقه و اصول و سایر علوم اسلامی دارند که اکثر آنها منتشر شده است. از تألیفات اخیر ایشان یک دوره چهار جلدی حواشی استدلالی بر عروةالوثقی میباشد که به اصرار عدّهای از فضلای حوزه و برخی علمای اعلام چاپ شده است. و پس از آن به درخواست و اصرار برخی مؤمنین رساله توضیح المسائل و رساله مناسک حج و عمره مطابق فتاوای معظّمله به چاپ رسید. ایشان از ابتدای شروع مبارزات دوران ستم شاهی در جریان مبارزات قرار داشته و فعّالیّتهای گستردهای در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی سال 41 و سپس در دوره دوّم و سوّم مبارزات (رفراندوم و کاپیتولاسیون) داشتهاند که بارها مورد اذیّت و آزار ساواک طاغوت قرار گرفتند که از جمله باید به تبعید سال 44 و زندان سال 51 و سپس زندان حدود چهار ساله (از سال 52 تا آخر سال 55) و آنگاه تبعید سال 56 تا نزدیک پیروزی انقلاب اشاره نمود. از مکاتبات و اجازات اجتهاد و تصرف در امور که بزرگان علماء و مراجع درباره معظّمله داشتهاند اعتماد بزرگان نسبت به مقام علمی و معنوی ایشان به خوبی

معلوم میشود.این بیانات را معظّم له در منزلشان فرمودند و بعد از ضبط نمودن توسط نگارنده از نوار پیاده شده است. بسم الله الرحمن الرحیم

نحوه آشنایی

فکر کنم من برای اوّلین بار آقا را در مدرسه ستّیه (همانجایی که بیت النّور حضرت معصومه(علیها السلام) قرار دارد) دیدم، در جلسهای که طلاّب گیلان داشتند و من را نیز دعوت کرده بودند که ایشان صحبت کردند و تذکّراتی به آقایان دادند. برای بار دوم نیز به نظرم در مدرسه ـ دارالشّفا در حجره آقای زین العابدین قربانی دیدم، که در آن جلسه نیز آقای قربانی در رابطه با خرید زمینهایی که در جریان به اصطلاح اصلاحات ارضی زمان شاه مالکانش گرفته بودند، پرسیدند و ایشان پاسخ دادند. بعد از آن گاه گاه در نماز ایشان شرکت میکردم بخصوص از سال 49 به بعد و شاید پیش از آن. همچنین در منزل پدری ما در «گُذر جدّا» نزدیک «عشقعلی» در قم پدر من هر سال ده شب روضه میخواندند و ایشان با آقازاده کوچکشان

تشریف میآوردند.

شیوه تدریس

یک روز نیز در درس خارج ایشان شرکت نمودم. و از آن جهت که ما آن روزها از درسهایی که ابتدا مطالب گفته میشد و سپس اشکالات به صورت اوّلاً، ثانیاً، ثالثاً مطرح میشد، خوشمان میآمد، وقتی در جلسه درس ایشان شرکت جستم، آقا در حالی که نشسته و زانوهایش را بغل گرفته و کتابی (ظاهراً مکاسب) در جلویشان باز بود، مسألهای را مطرح نمود بعد محاسنش را گرفت و به صورت پرسشی و احتمالی به بحث پرداخت و مقداری نیز سکوت کرد، دیدم اصلاً ذوقم نمیپسندد، ولی بعدها فهمیدم که ایشان با این روش فکر فراگیر را تحریک میکنند تا خود شاگرد فکر کند. و به نظر میرسد شیوه خوبی برای وادار کردن مخاطب به اندیشه است تا فقط مستمع نباشد. ویژگی بارزبه هر حال بعدها در جریان مبارزات نیز احیاناً به خدمتشان میرسیدم. ولی بعد از آن به خاطر مراقبتهای پلیس از منزل ما و کنترل تلفن و امور دیگر از این قبیل قدری حساب شدهتر عمل کردیم و آمد و شدها را تقلیل دادیم. لیکن هرگاه خدمتشان رسیدم جلسه ایشان از هر نظر پربار بود از معنویّت، سخن کوتاهی میگفتند و بعد مشغول ذکر میشدند، تصور میکنم بیشتر به زیارت عاشورا مشغول بودند و به خواندن هر روز آن مداومت داشتند و به نظرم حالا هم مداومت دارند. و اخیراً نیز که برای بازدید به خدمتشان رسیده بودم (و این بازدید در راستای این بود که ایشان بر مرحومه والده ما نماز میّت گذارده بودند) دیدم تسبیح در دستشان است. و به نظر میرسید که به زیارت عاشورا مشغول هستند.تمام این عملها مذکّر و بیدارگر و معنی دار است. چنانکه بعد نحوه زندگیشان نیز مذکّر بود. توصیههااز سوی دیگر هیچ ابایی نداشتند که آنچه که به صلاح طلبه میبینند بگویند، برخلاف کسانی که به فقه و اصول معتقد بودند و گفتن آنگونه مطالب را دونشأن خود میدانند، مثلاً در رابطه با مشکل و ناراحتّی مهمّی که داشتم فرمودند: آب «قم» شور است، هنگام خوردن آن قدری شکر در آن بریزید آب شیرین بخورید آب شور مُضّر هست. و همچنین به من توصیه میکردند که پیادهروی کنم و... که چه بسا علمایی که در آن حدّ هستند کمتر با طلبهها این صحبتها را میکنند. و همه اینها نشان دهنده آن است که ایشان هوای ریاست ندارند. از زیارت عاشورا و سکوت و نصایح ایشان گذشته، نماز امواتی که ایشان میخوانند خیلی با حال است، زمانی بنده به ایشان پیغام دادم که دلم میخواهد تا شما هستید من بمیرم تا نماز من را شما بخوانید و در عالم برزخ دعای شما درباره من مستجاب شود. برخوردای از استادان بر جستهاز نقطه نظر علمی نیز ایشان استادان برجسته و خوبی را دیدهاند در فقه و اصول مثل مرحوم آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی را دیدهاند که جنبههای معنوی و ولاییاش خیلی قوی بوده است. و اشعار او در مدح و سوگ اهل بیت علیهمالسلام نشان دهنده اوج علاقه ایشان است. در نامهای که آقا شیخ محمّد حسین به پدرخانم ما مرحوم آقای حاج شیخ مهدی معزّی تهرانی نوشتهاند آمده است: «و وقتی پسرم به تهران آمد به او رسیدگی کنید.» ولی بلافاصله در ادامه مرقوم فرموده بودند که: «نه خیر». (اَلَیْسَ اللّهُ بِکاف عَبْدَهُ؟!)(13)ـ آیا خدا نمیتواند بندهاش را کفایت کند؟!»این جمله چنان در ایشان اثر کرده بود که در نامه دیگر پرسیده بودند که نظر شما درباره خواندن شعر در شب جمعه چیست؟ آیا مثلاً این دو شعر زیر خواجه حافظ شیرازی که میگوید:ای که از کوچه معشوقه ما میگذری***با خبر باش که سر میشکند دیوارشاگر از وسوسه نفس و هوا دور شوی***بیشکی ره ببری در حرم اسرارشنیز کراهت دارد؟آقا شیخ محمّد حسین در جوابش نوشته بودند که (شاید فتوکپی آن نزد من موجود باشد):«نه خیر این گونه اشعار حِکَمی مشمول اَدِلّه کراهت نیست به ویژه این دو شعر خواجه حافظ شیرازیاز این روشن میشود که آن بزرگوار این دو شعر را چگونه معنی کرده است. در هر حال، ایشان خیلی با معنویت بوده و جریانات بسیار از اینگونه درباره ایشان نقل شده است.در روز فوت آقای خویی(قدس سره) آقای بهجت به بنده گفتند که استاد ما جناب آقا شیخ محمّد حسین میفرمود: «در میان شاگردانم پر کارتر از آقای خویی سراغ ندارم.»بعد ایشان گفتند: «که در درس آقا شیخ محمّد حسین اَفْهم از آقای خویی بود، ولی پرکارتر از آقای خویی نبود.» بعداً گفتند که: «دو نفر در نجف خیلی پرکار بودند: یکی مرحوم آقای خویی و دیگر مرحوم آقای مظفّر صاحب اصول فقه.»در هر حال آقای بهجت در دوره اوّلِ درس آقای خویی نیز شرکت کردهاند ولی بنده مدّت آن را نمیدانم.و نیز در درس اخلاق خدمت آقای قاضی بودند.

چنانکه با مرحوم آقا سیّد هاشم حدّاد هم خیلی رابطه داشتند. آقای محسنی ملایری میگفت:«ارتباط آقای بهجت با آقای سیّد هاشم حدّاد بیش از آقای قاضی بوده است.»پس از آمدن به قم نیز در درس آقای بروجردی(قدس سره) شرکت میکردند. ایشان اهل اشکال نبودند ولی یک روز در درس اصول آقای بروجردی که در مسجد «عشقعلی» بوده ایشان اشکالی به مسأله مورد بحث (موضوع علم) مطرح میکنند و آقای بروجردی جواب میدهند. بنده نبودم ولی آقایانی مانند آقای منتظری و آقای اخوان مرعشی بودند. همه میگفتند اشکالِ خوبی بود. ولی میگفتند بعدها بخاطر شهرتگریزی ادامه ندادند. وقتی مرجعیّتش هم مطرح شد، بعضی از حضرات میگفتند ما همیشه ایشان را از نظر تقوا و دیانت آدم خوبی میدانستیم امّا اطّلاعی از جهت علمی ایشان نداشتیم. ولی به هر حال نظرات پختهای دارند و تبحّرشان چه در فقه و چه در اصول مشهود است. دیگر ویژگیهادیگر چیزی که بنده در ایشان پیوسته مشاهده نمودهام، نظم در کارها است که حتّی بعد از مرجعیّت و مراجعات بسیار نیز همان برنامههای گذشته را دارند، و هر روز به حرم حضرت معصومه(علیها السلام)مشرّف میشوند و مدّت طولانی در آنجا میمانند. و همواره توسّلاتشان بسیار بوده و هست. ولی تا چه اندازه اهل مطالعه است؟ اطّلاع ندارم در حالات شیخ انصاری(قدس سره) نیز آمده است که خیلی اهل مطالعه نبوده، اهل فکر بوده. اتّفاقاً چیزی که در رسیدن طلبه به مقام اجتهاد بسیار نقش دارد، مطالعه کتابهای دیگری نیست، بلکه مطالعه تا حدّی که مطلب دست انسان بیاید کافی است، و انسان باید بیشتر فکر بکند. و استاد نباید بیخودی وقت طلبهها را به نقل اقوال بگیرد. بلکه باید کاری کند که ذهن طلبه پرورش یابد. در هر حال، تمام اعمال این بزرگوار، نظمشان، ذکرشان، اورادشان، آمد و شدشان، بیتکلّفیشان همه به انسان درس میدهد.ایشان هنوز در همان منزل قدیمی و خرابه زندگی میکند که مثل اینکه سقفش میخواهد بریزد.و نیز آقا زمینهای زیادی در اطراف فومن داشتند همه را در زمان گذشته از دستشان گرفتند. و هر چه به ایشان اصرار میشد که اقدامی بکنید تا زمینها را از دستتان نگیرند، ایشان گفته بودند: «چه ارزشی دارد، بگذار بگیرند.»ظاهراً آقازادهشان نیز گفته بود: لااقل به ما وکالت بدهید که برویم و بگیریم. ولی ایشان باز فرموده بود که: «چه ارزشی دارد.»زمانی با اصرار از ایشان تقاضا کردم که خوب بود شما این کرامتهایی را که از علمای نجف دیدهاید ضبط میکردید. غربیها این کار را کردهاند بزرگان خود را به رخ میکشند تحت عنوان روانشناسی مثل کتاب «اعتماد به نفس» نوشته سموئیل سایلز فرمودند: «آخر ما فکر نمیکردیم این گونه قَحْطُ الرّجال شود. ما آنجا هر روز کرامت میدیدیم.» حکایتها و هدایتهامطلبی را نیز ایشان با واسطه نقل میکردند که مرحوم ملاّحسینقلی همدانی نیمهشبی برای او مهمان آمده بود، خادم خانه به ایشان اطّلاع داده بود که هیچ چیز در خانه نیست. ایشان به وی فرموده بود: سر کوچه یا در کوچه بروید، و هفت قدم از طرفی و هفت قدم از طرف دیگر بروید. وی این کار را کرده بود و ناگهان نیمه شب با

10 ـ 12 نان گرم داغ تنوری وارد خانه شد. خادم گفته بود که کسی این نانها را آورد و به من داد و گفت که آقا مهمان دارند، این نان مال ایشان است.به هر حال آقای بهجت در طریق سلوک عاملانه و عالمانه عمل میکنند، برخلاف برخی دیگر که تنها عاملانه عمل میکنند. و من بارها حتّی در سالهای سابق که ایشان شهرت مرجعّیت نداشتند به آقایان طلاّب تأکید مینمودم که از آقای بهجت استفاده کنید. اینها مثل یک تاریخ متحرّک هستند از بین میروند، آقای بهجت خیلی محفوظات باید داشته باشند از آنها باید استفاده نمود. در پایان، این نکته را اضافه کنم زبان ما در بیان درجات واقعی این گونه بزرگان اَلْکَن است. واقعیّات و معنویّات آنان یُدْرَکُ وَ لا یُوْصَفُ است. چه بسا نکتهها که در نگاه اینان است که در گفتارشان ظاهر نمیشود.اگر بخواهیم در یک جمله کوتاه ایشان را معرفی کنیم باید گفت:«ایشان فردِ علم و عمل هستند و از شخصیتهایی هستند که یقین به قیامت دارند و با سراسر وجودشان واقعیّات را لمس کردهاند، لذا تمام رفتار و گفتارشان در دیگران تأثیر میگذارد».

گفتار چهارم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه