سفیر سعادت صفحه 39

تعیین جاسوس برای پیدا کردن مسلم علیه السلام‌

نقشه قتل عبیداللَّه، تأثیر روانی فراوانی بر او گذاشته بود و سبب شد او شمشیر را برای سرکوبی مسلم علیه السلام از رو ببندد. از این‌رو، تمام روز را به این مسأله فکر می‌کرد که چگونه مسلم علیه السلام را بدون مواجهه با مردم کوفه به دام بیندازد. وی غلامی به نام مَعقِل داشت که امین او محسوب می‌شد و از اهالی شام بود. عبیداللَّه، سه هزار سکه نقره به او داد و به گفت:

این سکه‌ها را بگیر و در پی یافتن مسلم علیه السلام باش تا راهی به مخفی‌گاه او بیابی. این کار را با نهایت دقت و حوصله انجام بده و عجله نکن.

معقل سکه‌ها را گرفت، اما نمی‌دانست این کار را بایستی از کجا شروع کند. ناخواسته به سمت مسجد کوفه به راه افتاد. وقتی وارد شد، مردی را مشغول نماز و نیایش دید. با خود گفت: «حتماً این مرد از شیعیان است؛ چون آنها بسیار نماز می‌گزارند». سپس در گوشه‌ای نشست و منتظر شد تا نماز او تمام شود.

آن‌گاه پیش او رفت و در کنارش نشست و گفت:

فدایت شوم! من مردی شامی از قبیله ذو الکلاع (1)