سفیر سعادت صفحه 68

صفحه 68

ضربه‌ای دیگر به من بزنی؟]، اما من توجه نکردم و گردنش را زدم.

عبیداللَّه در اندیشه فرو رفت و گفت: «عجب! هنگام مرگ نیز سرفرازی»(1) .

این حادثه در روز چهارشنبه، برابر با نهم ذی‌الحجه سال شصت هجری روی داد.(2)

آگاهی یافتن امام از شهادت مسلم علیه السلام‌

امام حسین علیه السلام در منزل‌گاه «ذَرود» به سر می‌برد که دید مردی از جانب عراق می‌آید، اما او با دیدن کاروان امام حسین علیه السلام راه خود را کج کرد تا امام او را نبیند. امام توقف نمود و به عبداللَّه بن‌سلیم و مذری بن‌مشعل که هر دو کوفی بودند، فرمود تا نزد او بروند و از او در مورد رویدادهای کوفه بپرسند. آن دو به سوی او تاختند و به او رسیدند و سلام کردند. از او پرسیدند: نامش چیست و از کدام قبیله است؟ مرد کوفی پاسخ داد: نامش بکیر بن‌مثعبة و از قبیله اسد است. آن دو گفتند: «ما نیز از قبیله اسد هستیم». سپس به او گفتند: «از رویدادهای شهری که از آن بیرون می‌آیی (کوفه) به ما خبر ده». مرد کوفی گفت:


1- الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 274؛ نفس المهموم، ص 118؛ مروج الذهب، ج 3، ص 70
2- الارشاد، ج 2، ص 67؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 158؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 593
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه