سلمان محمدی صلی‌الله علیه و آله استاندار مدائن صفحه 9

صفحه 9

خوشم آمد و پس از پرس و جو متوجّه شدم، دین آنها از دین من بهتر است. بدین جهت، از رفتن به مزرعه صرف نظر کردم و همراه آنها به عبادت پرداختم، تا اینکه آفتاب غروب کرد. از آنها مرکز آن آیین را جویا شدم، شام را معرفی کردند. آخرهای شب که به خانه برگشتم، به پدرم که از غیبت طولانی من سخت نگران شده بود، علّت آن را شرح دادم و گفتم که آیینی بهتر از آیین خویش یافته‌ام. امّا پدرم با ناراحتی گفت: چگونه می‌خواهی از دین خود و دین پدرانت دست برداری؟! ولی من، بر عقیده خود ثابت قدم ماندم و پدرم نیز، پس از تهدید مرا به بند کشید و در خانه زندانی کرد!

1. به سوی شام‌

برای مسیحیان، پیغام فرستادم هرگاه کاروانی به شام می‌رود، به من اطّلاع دهند. یک روز پیکی محرمانه خبر داد که یک کاروان تجاری از مسیحیان از شام آمده است. من نیز، به پیک گفتم که هر وقت آنها پس از انجام کارشان، آماده بازگشت به شام شدند، به من اطّلاع دهند. روز موعود فرا رسید و من، بند را از پای خود باز کردم و به آنها پیوستم. پس از آنکه به شام وارد شدیم، نزد عالم‌ترین و معروف‌ترین پیشوای مسیحیان آن مرکز رفتم و پس از آنکه داستان خود را شرح دادم، به عبادت و خدمت در کلیسا در کنار اسقُف که عالم‌ترین پیشوای مسیحی بود، مشغول شدم.

ولی، با تأسف آن اسقف عالم صالحی نبود، زیرا وی به بهانه کمک

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه