ساقی تشنه صفحه 48

صفحه 48

سر خود دید، عرض کرد: «برادر می‌خواهی چه کنی؟» امام پاسخ داد: «می‌خواهم تو را به خیمه ببرم» عباس عرض کرد:

برادرم! به حقّ جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله از تو می‌خواهم که مرا [به خیمه] نبری و در همین مکان رهایم سازی.

امام غمگنانه پرسید: «چرا برادرم؟» عباس علیه السلام گفت:

زیرا از روی دختر تو سکینه علیها السلام شرمگینم؛ چرا که من به او وعده آب داده‌ام، ولی نیاوردم. (1) پس از لحظاتی، جان از پیکر او پر کشید و امام ناله «وا عَبّاساه» سر داد. (2) امام بدن او را واگذاشت و به سوی خیمه‌ها بازگشت. (3)

3. سوگواری در خیمه‌گاه‌

امام با دلی شکسته و قلبی آکنده از اندوه و چشمانی اشکبار، راه خیمه‌گاه را در پیش گرفت، درحالی‌که با گوشه آستین، اشک‌های خود را پاک می‌کرد تا اهل حرم اشک اندوه او را نبینند. در این میان، دشمن نیز با مشاهده بی‌پناهی خیمه‌ها، به سوی اردوگاه امام حمله‌ور شد. امام فریاد برآورد: «آیا فریادرسی نیست که به فریاد ما برسد؟»


1- بحرالعلوم، مقتل الحسین علیه السلام، ص 324
2- معالی السبطین، ج 1، ص 450؛ موسوی زنجانی، وسیلة الدارین، ص 274
3- بحرالعلوم، مقتل الحسین علیه السلام، ص 324
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه