- پیشگفتار 1
- مدرسه ملّا ابراهیم اردبیل 6
- ورود به شهر مقدّس قم 7
- نخستین سروش بر گوش 9
- مقدمات سفر به سرزمین عاشقان 11
- حرکت به سوی سرزمین پایان آرزوها 18
- زندگی پرماجرای نجف اشرف و سفرهای پیاده به کربلاء 24
- خلاصه ای از دوران تحصیل در نجف اشرف 32
- سفر دوم به سرزمین عشق و ایمان 35
- این دو مطلب را بخوانید 38
- قضیه شنیدنی 42
- دومین حرکت به سوی ایران 44
- آغاز فصل نوین زندگی 46
- مجلس عقد خوانی و شیرنی خورانی!! 49
- «قربانی عروس» 51
- روز نهم ربیع الأول روز پایان آرزوها 52
- سنگر داغی برای همیشه خدا حافظ! 53
- از خاک عزیز وطن چشم می پوشم 53
- سرعین- خاطرات زندگی چهارده ساله سرعین، شروع می شود 54
- خاطرات سال 1339 ببعد 54
- سفری به زیارت ثامن الأئمه علیه السلام 55
- شورش و جنبش ملت سرعین برای بازگرداندن من 56
- شانس خانه دار شدن دَرِ مرا می کوبد!! 57
- خاطرات 1340 59
- احداث چشمه آب مشروب به علی داشی (آلداشین) 60
- خاطرات سال 1341 60
- خاطرات سال 1342 62
- خاطرات سال 1343 63
- خاطرات سال 1345 66
- احداث چشمه در قریه پیرگازیر 66
- احداث چشمه و آب مشروب قریه ورنیاب 67
- احداث لوله آب به مسجد روستای گنزق 68
- تأسیس صندوقهای حضرت ابوالفضل علیه السلام 68
- عمران و آبادی و حفظ احترام مساجد 69
- خرید موتورهای برق و بلندگوهای مساجد 69
- ساخت پُل و خرید اماکن عمومی 70
- تعمیرراهها 70
- دیوارکشی قبرستان عمومی سرعین 71
- تأسیس مسجد امام زمان علیه السلام درسرعین در سال 1346 72
- این مسجد دارای تأسیسات ذیل می باشد. 77
- پی ریزی دبستان جامعه تعلیمات اسلامی 79
- علّت های مهاجرت من از سرعین 80
- خاطرات سال 1348 80
- خلاصه ای از زندگی 14 سال سرعین 83
- لطف خداوند پیش از مهاجرت وسایل زندگی مرا فراهم کرد!! 85
- انتخاب به ریاست کاروان 87
- حرکت از میعادگاه عاشقان به دیار یار 91
- روز هشتم روز جُنبش و حرکت 93
- ورود زائرین خدا به مکه معظمه 93
- شب تماشائی 96
- روز عید قربان روز میعاد عاشقان 98
- خاطرات سال 1352 101
- خاطرات سال 1353 102
- خاطرات سال 1354 104
- خاطرات سال 1355 107
- خاطرات سال 1356 117
- خاطرات سال 1357 118
- خلاصه ای از سکونت دوره اول اردبیل! 120
- خاطرات سال 1358 121
- خاطرات سال 1359 124
- خاطرات سال 1360 127
- خاطرات سال 1361 128
- شورای خانوادگی 129
- سفری به مشهد مقدس 130
- مژده انتخاب به ریاست کاروان! 131
- مراجعت به اردبیل 131
- سفری به تهران 133
- نومیدی پس از امید 135
- صدای دلنواز چاوشهای حاجیان به گوش می رسد 136
- خاطرات سال 1363 137
- خاطرات سال 1362 137
- خاطرات سال 1364 137
- خاطرات سال 1365 138
- خاطرات سال 1366 140
- خاطرات سال 1367 141
- خاطرات سال 1368 141
- خاطرات سال 1369 142
- خاطرات سال 1370 142
- خاطرات سال 1371 142
- خاطرات سال 1372 144
- خاطرات سال 1374 145
- خاطرات سال 1373 145
- خاطرات سال 1375 146
- خاطرات سال 1378 147
- خاطرات سال 1379 147
- خاطرات سال 1376 147
- خاطرات سال 1377 147
- خاطرات سال 1380 149
- به سوی دیار عاشقان و تشرّف به کربلای حسینی علیه السلام 149
- فروش مغازه بازار 150
- خاطرات سال 1381 151
- کارهای انجام شده 154
- مطالبی که دانستن آنها لازم است 155
- جریان خانه عالم 157
- خاطرات سال 1382 158
- به سوی کربلای حسینی علیه السلام 158
- خاطرات سال 1385 159
- خاطرات سال 1383 159
- به سوی میعادگاه عشق و ایمان، 159
- خاطرات سال 1384 159
- احداث مسجد باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیه السلام 160
- در سرعین 161
- دانستن مطالبی ضرورت دارد 166
- درخواست هیئت امناء 169
- «خواب های دیده شده در باره اینجانب در مورد مسجدها» 170
- بنای غسّالخانه های گازیر و آلداشین 170
- خاطرات سال 1386 176
- چاپ کتاب (آداب ازدواج و زندگی خانوادگی) 189
- به سوی میعادگاه عشق (کربلا) 190
- خاطرات سال 1387 190
- به سوی پابوسی امام رضا علیه السلام 194
- عمل باز قلب 195
- ازدواج فرزندانم آقا طاهر و حسن آقا و فاطمه خانم 196
- اجرای فونداسیون مسجد باب الحوائج علیه السلام 197
- تشرّف فرزند عزیزم آقای دکتر حاج حسن به زیارت مکه مکرّمه 199
- رفتن به سرعین 199
- جشن عقدخوانی نوه عزیزم مهندس مریم قاسمی زرگر 200
- خرید آخرین خانه دنیا!! 200
- خاطرات سال 1388 201
- نصب اسکلت گنبد مسجد 202
- کنترات به پیمانکار و معمار 202
- خاطرات سال 1389 203
- ادامه ساخت متعلقات مسجد باب الحوائج علیه السلام 204
- حرکت به دیار عشق و ایمان 205
- فاتحه به روح خودم! 206
- ماه محرم در سرعین 207
- تشرف به کربلا 207
- خرید خانه طاهر 208
- متعلقات مسجد امام زمان 209
- خاطرات سال 1390 و تشرف به کربلا 209
- کارهای متعلقات مسجد باب الحوائج علیه السلام 210
- عمل کیسه صفراء 211
- تشرف به عتبات عالیات 212
- قرعه کشی و برندگی حسین 212
- فروش خانه پشت صدا وسیما 212
- خاطرات سال 1391 شمسی 215
- شروع نماز جماعت و تبلیغ در مسجدرقیه (ع) 215
- تشرّف به زیارت ثامن الحجج علیه السلام 215
- زیارت عتبات عالیات 216
- انتقال ضریح مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلام از قم به کربلاء 218
- خاطرات سال 1392 شمسی 219
- اجرای کارهای زیر و روی گنبد باب الحوایج 220
- سفر بچه ها به سرعین 220
- وفات مشهدی اللّهویردی نظری شوهر خواهرم 221
- اجرای عقد موقت معصومه (ساناز) متولد 17/ 6/ 1376 امینی گلستانی. 221
- تشرّف به عتبات عالیات 222
- مریضی فرزندم آقای دکتر حاج حسن امینی گلستانی 222
- فاجعه اسفناک درگذشت فرزند جوانمرگم دکتر حاج حسن 224
- مجلس ختم چهلم 228
- تشرف به زیارت امام رضا علیه السلام 228
- خاطرات سال 1393 شمسی. 228
- تشرّف به عتبات عالیات 230
- حرکت به شهر توریستی سرعین و اتمام کارهای مسجد باب الحوائج علیه السلام 231
- آقا طاهر و سفر حج تمتع 233
- ماه محرم در سرعین 234
- اربعین دشمن شکن 234
- اجرای آسانسور برای مسجد (باب الحوائج ع) 234
- اولین سالگرد فرزند دلبند و جوانمرگم 234
- حسین 235
- بی اثر بودن تهدیدهای داعشیان و گروهکهای تکفیری 235
- پا پیاده به کربلا 235
- تعداد این گرد همایی و خیل عظیم انسانی، 236
- مختصری از زندگی نامه مؤلّف کتاب 237
- تالیفات چاپ شده از مؤلّف. 241
- کتاب های آماده به چاپ و در دست تألیف 243
- (وصیّتنامه من) 246
- (وصیتنامه حاجیه خانم مادر بچه ها) 252
- تواریخ خانواده 256
از آنجا که اتکال من به خدا و چشم انتظار به عنایت صاحب مسجد بود، با همه این راهزنی ها و تخریب افکار، دیوارها بالا می رود، معمار مسجد به نام آقای قدرت جلد کار فارس بود، انصافاً باجدیت تمام، کارها را پیش می برد؛
دیوارها که قد شده و به حد تیر ریزی رسید و من خوشحال، شبی به خواب رفتم و طبق معمول پیش از همه پرسنل و کارکنان در مسجد حضور یافتم، ناباورانه دیدم تمامی دیوار 24 متر طول باارتفاع پنج متر، فرو ریخته و باخاک یکسان شده است!!.
همه گفتند: وزش باد شدید دیشب، آن را ویران کرده است، حالا روی چه عواملی این کار پیش آمده بود، فقط خدا می داند اما برای من برکت آورد!، زیرا مسجد را 170 متر بزرگش کردم و اگر این کار پیش نمی آمد، مسجد برای جمعیت آینده، تنگ و کوچک تر می شد؛
کار مسجد راه افتاد و با آن پولهای ناچیز، دیوارهای مسجد به اتمام می رسد و از داخل محل هم با این گونه جملات (که این مسجد را برای مسافرها درست می کند ما که به آن احتیاجی نداریم) شایعه پراکنی می کردند ولی چون مسجد به نام نامی و مبارک (حضرت بقیّه اللّه الأعظم امام زمان روحی لتراب مقدمه الفداء) شروع شد، تردیدی نداشتم که مولا امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) خود یاری خواهد کرد و از هیچ گونه شایعه و جوّ سازی و تهمت و افترا هم واهمه ای نداشتم.
زمین مسجد شیب تند داشت برای مسطح کردن آن 160 کامیون کمپرسی از شن و خاک مخلوط کاظم آباد توسط آقای یاسر سفیدی که راننده کامیون بود، خاک ریخته شد تا هموار گردید و طاق ها زده شد و به پشت بام مسجد نیز پوکه معدنی ریختیم و با دولای قیر گونی آسفالت نمودیم (1)
1- بعد به خاطر برف روب نکردن مردم، از روی آن توسط آقای حاج ابراهیم کشی زاده، شیروانی نمودیم که بعد از گذشت چهل سال از آن تاریخ، هنوز هم کار می کند.