خاطرات زندگی یا سرگذشت تلخ و شیرین من صفحه 82

صفحه 82

کنم؛

بعد از آنکه از برگشتن من مأیوس شدند گفتند: پس کسی را به جای خودت برای ما معرفی کن، گفتم: به سراغ آقای جودی که پیش از من یک سال در سرعین بوده، بروید، ایشان مرد شریفی بودند، با صلاحدید من ایشان را از قم آوردند(1) با این فرق که فقط ایام رمضان و محرم را می آورند و در بازگشت با تقدیم هشت هزار تومان، به جای چهارصد تومان گلستانی و با مینی بوس اختصاصی و سر سوغات فراوان، به قم می فرستند!.

چون دریافته بودند باید به روحانی برسند و هیچ کس مانند گلستانی نخواهد بود که، در طول سال با آنها در خیر و شرشان باشد و بسوزد و بسازد و دم نزند.

جای تعجب است که یکی از سران و بزرگان سرعین به نام حاج علی اصغر موسی زاده که بامن عقد اخوت داشت و باهم در اوایل ورودم به سرعین، همسفر مشهد مقدس هم بودیم، بعدها در مجلس ترحیم خواهر آقای مشهدی عبداللّه امیری به صراحت گفت: زود متوجه شده و خود را نجات دادی و الا صدسال دیگرهم در سرعین می ماندی در همان میزان نگهمیداشتیم که ترقی نکنی و همیشه محتاج ما باشی و در زیر دست ما قرار می گرفتی!!.

یکی از خاطرات فراموش نشدنی سرعین این بود که روزی برای خرید مخارج عزاداری امام حسین علیه السلام که حاج آقا پدر خانمم در خانه خود برپا می کرد، بامادر خانمم به اردبیل رفتیم زمستان بود و برف و کولاک، عصر برگشتیم و من ماشین جیپ داشتم، پس از بالارفتن از سه راهی قشلاق، دیدیم راهها بسته است و ماشین


1- درسال 1385 شمسی هنوزهم ایشان مسجد جامع قدیمی را، اداره می کند و در سرعین مستقرند. ولی بعدها درقم به رخمت خدا رفت و در آنجا دفن گردید رحمه اللّه تعالی علیه.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه