در شعاع جانان صفحه 209

صفحه 209

او گفتم چطوری می شود؟ گفت: یعنی چه؟ گفتم: میفهمم! بعد که خانه مرا نو کردی چطور می شود؟! آن شخص جوابی برای گفتن نداشت. در محضر ایشان ساکت ماند. ایشان با این سؤال و جواب و طرز برخورد میخواست بیاعتباری دنیا را به آن بنده خدا گوشزد کند و درس بزرگی به او و امثال او بدهد که:

برو این دام بر مرغ دگر نه      که عنقا را بلند است آشیانه

هیچگاه صحنه آن شب و طرز کلام آقا و تبسم ملیحی که در موقع بیان این مطلب برایم  داشت از ذهنم محو نمیشود و بیان این مطلب از آقا برای خود ما هم اندرزی بود. مرحوم علامه در موقعیت والای علمی و اجتماعی که داشتند، هیچگاه امورات شخصی خود را به کسی واگذار ننموده و تمامی امور زندگی را، خود اداره میکردند و حتی برای منزل خود خادمی برنگزیدند.

هیج میل و رغبتی نیز برای ذخیره نمودن مال و اندوختهی مادی نداشتند و از آنجایی که بر اساس مصلحت الهی صاحب فرزند هم نشده بودند، میفرمودند: برای چه مال اندوزی کنم؟!، هر چه دارم برای امام زمان است... و دائماً این نکته را تکرار میکردند که: تمامی هستی من، داشته و نداشتهی من برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

خانه ای که مِلک امام زمان بود

روزی مرحوم علامه، سند خانهی ساده و گلین خود را نزد پیشوای دینی عصر، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(قدس سرّه) میبرند و خطاب به ایشان عرضه میدارند:

حضرت آقا! هر چه در زندگی دارم، مِلک امام زمان ارواحنافداه است، می خواهم دو دانگ از این خانهی محقّر که در آن زندگی میکنم، تملیک به امام زمان ارواحنافداه بنمایم.

مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(قدس سرّه) به ایشان میفرمایند: در عصر غیبت چگونه خانهی خود را تملیک به امام زمان ارواحنافداه مینمایید، قَبِلتُ را چه کسی میگوید؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه