در شعاع جانان صفحه 344

صفحه 344

گفتم: «این، خانهی خدا است!، مؤذن ندارد! صدا در آن در نمیآید! پا ندارد تا در خانهی کسی برود! دیوار ندارد، در ندارد! نماز گذار ندارد... ای مردم! این مسجد به نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نامگذاری شده است.

آقای بزرگ زاد بلند شد و یکصد تومان برای مسجد داد. با آن پول شن خریدیم و سطح مسجد را که در گودال افتاده بود، بالا آوردیم. از فردا خواندن نماز جماعت را در آنجا شروع کردیم.

خوشبختانه خانم رئیس شهربانی و خواهر شهردار هم به من ارادت پیدا کرده بودند و از این جهت حمایت مسئولین را برای خودم جلب کردم و نگذاشتم که احداث سینما شروع شود.

لکن بهاییهای آباده شروع به اذیت و آزار کردند و هر روز صبح، گوشه به گوشهی مسجد را نجاست میریختند و من با دستمالی که مال عروسی ام بود، هر روز روی این نجاسات خاک میریختم و در آن مدت خیلی سختی کشیدم.

دهه آخر صفر به همین منوال گذشت، تا به قم برگشتم.(1)و جریان را به استاد خودم و مرجع تشیع آیت الله العظمی بروجردی(قدس سرّه) گزارش کردم.

وکالت آیت الله العظمی بروجردی به مرحوم علامه در آباده

آیت الله العظمی بروجردی(قدس سرّه) به مرحوم علامه فرمودند: واجب است خانه خدا را از این وضعیت نجات دهیم و در این زمین حتماً باید مسجد ساخته شود و احدالناسی شرعاً حق تصرف در آن را ندارد و شما که زحمت این تحقیق را کشیدهاید، انجام ساخت مسجد هم از عهدهی خود شما ساخته است و خوب میدانم این مسئولیت فقط از دست شما برمیآید و من به شما مأموریت میدهم، هم برای تبلیغ و انجام تکالیف دینی به صورت عام و هم خارج کردن زمین از دست آن ظالمین از خدا بیخبر و احداث مسجد به آباده بروید.  مرحوم علامه میفرمودند: من هم اطاعت کرده و فرمان مطاع مرجعیّت را گردن نهادم.


1- شب های بهار، ص14
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه