در شعاع جانان صفحه 356

صفحه 356

دردشناس باشد و او درد ما را خوب شناخته و نسخه و دوای درمان را هم خوب داده و ایشان دکتر دین و دنیای ماست او را رها نکنید. آیا حرفهای امروز او را نشنیدهاید؟ تا حالا چه کسی این حرفها را به ما زده و درد ما را شناخته بود؟ ما که در دل این کوه ها محروم و دورمانده افتادهایم و راه به جایی نداریم، نه  او نباید برود و اگر هم برود باید برگردد.(1)و بالأخره  بقیهی مردم هم با ایشان هم فکر شده و مانع رفتن من شدند، و من گفتم: مأمورم به آباده برگردم، بعداً فکری میکنم.

حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمود محسنی دام عزه، فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ ابوالقاسم محسنی(قدس سرّه) درباره احساسات مردمی نسبت به مرحوم علامه مینویسند:

«خداوند بر مردم این منطقه منت گذاشت و از لطف عمیم و رحمت عامّ رحمانیه خود و با عنایات خاصه حضرت بقیت الله الاعظم و محور عالم امکان و واسطه فیض موجودات جهان، از جانب حضرت احدیت و مقام ربوبی حق متعال بر اهالی این منطقه به ظهور پیوست و خواسته قلبی هزاران مانند اینجانب که از جان و دل از عمق وجود خواستار چنین موهبتی بودند و با امضاهای عدیده از حضرت آیت الله العظمی بروجردی(قدس سرّه) خواستار شدند که ایشان را به این منطقه گسیل دارند و با اینکه این ولایت مخصوصاً در آن زمان در خور چنین بزرگمردی نبود و گنجایش محیط کمترین اقتضاء چنین شخصیتی را نداشت، ولی مقدمات فراهم شد که شخصیت علمی جوان با آن بیان جذاب و دلربا و با آن معلوماتی که مشار الیه بالبنان مجلس درس آن مرجع در بین خواص بود، مأمور شوند که این سامان را به نبض حضور نورانی خود مستفیض فرمایند و از همان اوّل مورد استقبال عموم واقع شدند و مردم ایشان را حقیقتاً یکی از سربازان و فدائیان امام زمان ارواحنافداه میدانستند و به آن وجود گرانمایه معتقد بودند».(2)

مرحوم علامه در این باره میفرمودند: طولی نکشید که اقلیدیها کار خود را


1- این جوان اصغر ناظمی نام داشت که در بازار هم قصابی دارد و تا آخر عمر و قریب شصت سال ملازم مرحوم علامه شد.
2- مقاله ای در خاطرات با آیت الله العظمی موحد ابطحی به قلم حضرت آیت الله حاج شیخ محمود محسنی دام عزه
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه