در شعاع جانان صفحه 410

صفحه 410

ایشان برداشته و با قنداق تفنگ و باتوم، ایشان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، به گونهای که استخوان ساق پای معظم له را هم شکستند که هنوز آثار آن در پای ایشان هست.

دو تن از روحانیون مبلغ دیگر هم بودند که با دیدن صحنه به درون خانهای پناه بردند، امّا آیت الله سید محمّد رضا موحد ابطحی با آن وضعیت دلخراش در میدان ماندند و هر چه مردم التماس و اصرار کردند که ایشان هم بروند، قبول نکردند و فرمودند: اینجا میدان نبرد و جهاد با رژیم فاسد و مظهر ظلم و فساد است، من از میدان جهاد خارج نمیشوم و از طرفی اینها قصد جان برادرم آسید محمّد باقر را دارند، جان من از جان برادرم و این مردم مجاهد و فداکار عزیزتر نیست. هر چه سر همه آمد، سر من هم بیاید. ما درس آموختهی کربلا و عاشورا هستیم و این جا میدان عمل به آن آموزه هاست.

تغییر تاکتیک ساواک جهت دستگیری علامه مجاهد

بالاخره با ضرب و شتم برادر علامه مجاهد، مردم تحمّل و صبرشان تمام شد و هر چه فشار بود بر مزدوران وارد کردند،آنها هم دیدند حریف مردم نمیشوند، ظاهراً با کسب تکلیف یا با تغییر تاکتیک اعلام کردند از دستگیری علامه مجاهد منصرف شده اند، و گفتند: متفرق شوید و به خانه هایتان برگردید، امّا مردم به صداقت این خیانتکاران امید نداشتند. بالاخره آنها صحنه را ترک کرده و رفتند، ولی مردم در صحنه حضور داشتند.

سخنان مرحوم علامه در آن شب تاریخی

مرحوم علامه در حالی که پاسی از شب گذشته بود به میان مردم آمدند و فرمودند: من امشب میخواستم در جمع شما مردم در مسجد صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بگویم: شاه یک فرد جانی و خائن و ظالم است و یک حکومت یاغی بر جامعهی اسلامی ما حکومت میکند، و عوامل یک حکومت خائن و ستمگر هم نمیتوانند آدمهای خادم و عادل باشند، امّا با این حوادث من نتوانستم صحبت کنم ولی با

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه