در شعاع جانان صفحه 450

صفحه 450

وارد منزل ایشان که شدم دیدم سفرهی عجیبی پهن نمودند، هر چه بخواهی در آن سفره هست. هیچ کسی هم در اتاق نبودند. فرمودند: آقا بفرمایید سر ِ سفره.

گفتم: آقا من یک نفرم! مگر چقدر میخواهم غذا بخورم؟!

ایشان فرمودند: من مأمورم از طرف حضرت رضا علیه السلام ... شما میهمان امام رضا علیه السلام هستید. من در خور میهمان حضرت سلطان میبایست سفرهای پهن کنم.!

به آیت الله مجتهد سیستانی گفتم: آیا من میهمان شما از طرف امام رضا علیه السلام هستم؟

فرمودند: بلی!

گفتم: بنابراین هر چه من بگویم شما باید انجام دهید!. گفتند: چشم.

گفتم: این غذاها برای من ضرر دارد، از فردا این غذای سادهای که میگویم را برایم آماده کنید.

فرمودند: چشم. هر چه دستور بفرمایید همان میکنیم.

خلاصه در آن کنگره شرکت کردم و از علامه بزرگوار مجلسی به طور کامل دفاع کردم.

کنگره شب میلاد امام رضا علیه السلام تمام شد. بعد از نماز مغرب و عشاء به حرم مطهر مشرف شدم. زیارت کردم.

تا سحر در حرم بمان!

وقتی مشغول خواندن زیارت حضرت رضا علیه السلام بودم، در اثنای زیارت،مکرر به من گفته میشد (الهام میشد) که امشب تا سحر در حرم بمان! متحیر بودم که بمانم یا خیر! استخارهای نمودم که پاسخش چنین بود که ماندنم در حرم خوب و رفتنم از حرم بد است.!

خطاب به امام رضا علیه السلام عرضه داشتم: آقا جان! در شب ولادت شما که جمعیت انبوهی در حرم مطهر هستند، الان به طرف بالای سرِ مبارکتان میروم؛ اگر بالا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه