در شعاع جانان صفحه 458

صفحه 458

محمّد علی روضاتی دعوت دارم و به آنجا میروم، دوست دارم شما هم به آنجا بیایید. مرحوم اخوی حیا میکنند که این دعوت را رد کنند لذا به آنجا میروند.

در آنجا مرحوم آیت الله سید محمّد علی روضاتی به ایشان میگوید: پیرزنی به من مراجعه کرده و گفته «من مقداری کاغذ و کتاب قدیمی در منزل دارم که میخواهم آنها را دور بریزم، اگر میشود شما به منزل من بیایید و ببینید قرآن و اسامی ائمه اطهار علیهم السلام در آنها نباشد».

حالا که شما هم آمدید خوب است باهم به خانه آن پیرزن برویم و این کتابها را ببینیم. مرحوم اخوی میفرمودند: به خانه آن پیر زن رفتیم و به محض آنکه او درب گنجه (کمد) خود را برای ما باز کرد بر روی کاغذها و کتابها، کتاب «الامامه و التبصره» را مشاهده کردم. و به این شکل حاجت مرحوم اخوی برآورده میشود.(1)

نوری ساطع

دکتر میرلوحی متخصص قلب و عروق و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیت الله اعظم ارواحنافداه نقل میکند: اوائل اقامتمان در تهران بود که روزی از دانشگاه به خانه آمدم. از آنجایی که خسته بودم، مستقیماً به اتاقم رفتم تا کمی استراحت کنم. وقتی وارد بر اتاق شدم دیدم یک نور سبزی در اتاقم ساطع شده است. فضای نورانی ای حاکم بود و این حالت نور بر روی تختم بیشتر بود.

خیلی برایم عجیب بود.از اتاق بیرون آمدم و از خانواده سؤال کردم که آیا کسی اینجا بوده؟

گفتند: بلی! دایی جان (حضرت آیت الله حاج سید محمد باقر موحد ابطحی) اینجا بودند و روی تخت استراحت کردند.


1- به نقل از مجله منتظران
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه