در شعاع جانان صفحه 466

صفحه 466

در حسینیهی بازار اقلید که در مرکز شهر واقع است گرد آمدند و نماز و سجده شکر به جای آوردند و بارش باران کم کم قطع شد. در حالی که مردم از شادی در پوست خود نمیگنجیدند که خداوند دعای آنها را به هدف اجابت رسانید.(1)

از منبر پایین نمی آیم تا خوب باران ببارد

مردم شهرستان اقلید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به یاد دارند، سالی دیگر را که پاییز و زمستان و بهار سپری شد و مردم قدم به آستانهی تابستان گذاشتند و باران چندانی نبارید و آبها رو به کاهش شدید نهاد و گیاهان در آغاز تابستان مانند دل تابستان سوخته و نابود شدند و اوضاع کشاورزان و دامداران در آن منطقه کشاورزی و دامداری بسیار نگرانکننده بود و مردم شب و روز در مساجد و تکایا دعا میکردند و نماز حاجت میخواندند و خبری نمیشد و تابستان هم که از راه رسیده بود به سرعت گرمای خود را پیش میراند و قائدتاً ابری در کار نبود و فصل بارش ظاهراً تمام شده بود و طبق سابقهی منطقه دیگر هنگامهی باران نیست. مرحوم علامه از قم به شهرستان اقلید آمدند. مردم از ایشان خواستند نماز باران و دعای باران بخوانند. مرحوم علامه بار دیگر چون آن سال تاریخی، مردم را به بندگی خدا و انجام اعمال صالح و روزه گرفتن و دعا و صدقه دادن دعوت کردند و پس از آن در مسجد جامع دعا و نماز باران برگزار شد. هنگامهی عجیبی بود و مردم شور و حالی داشتند و مرحوم علامه با آن سوز و گداز ویژه و اشکهای همیشه جاری و اخلاص قلبی و صفای باطنی غوغایی در مردم ایجاد نمودند  که وصفناشدنی است، عدهای نیز از شدت گریه از هوش رفتند. مرحوم علامه روی منبر که وسط مسجد جامع زیر آسمان قرار داشت پس از آن هم سوز و گداز و ذکر و دعا و تلاوت آیه شریفه امن یجیب المضطر که با همراهی مردم هزاران بار تکرار شد فرمودند:

«خداوندا به خودت قسم از این منبر پایین نمیآیم تا باران را بر این مردم نازل کنی گرچه من بنده کوچک و گناهکار تو هستم امّا این مردم ساده دل و


1- اقتباسی از "دعا و نزول باران رحمت الهی"، سید زین العابدین محمّدی
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه