در شعاع جانان صفحه 484

صفحه 484

شود، این تب از مریض مفارقت نمیکند.و من به او میگفتم: تب نکن! تب از او جدا میشد.

گاهی که ایشان به اصفهان میرفتند، والد مکرم ایشان که از اطبای بزرگ اصفهان بودند، برخی مریضها به ایشان مراجعه میکردند که به تبهای شدیدی دچار بودند و خطر مرگ برایشان ممکن بود. مرحوم علامه کنار آن مریض مینشست و خطاب به جسم بیمار میکرد و میفرمود: «تب نکن!»، همان لحظه تب بریده میشد و بدن آرامش پیدا میکرد و متعادل میشد. و مطالبی مشابه این کرامت بسیار است که مقابل میسر از بیان آنها نیست.

ایشان در این باره میفرمودند: شخصی (ناشناس) به من گفت: به تو عنایت شده که به مدت شش ماه اگر به انسان تب دار بگویی تب قطع شو، تب از او زائل میشود. روزی به همشیره خود که مریض بودند گفتم: تب از او برو! تب از او خارج شد و پس از شش ماه این حالت تمام شد.(1)

اطلاع از اعمال ناشایست

یکی از ارادتمندان مرحوم علامه نقل میکرد، روزی مرحوم علامه را به مراسمی مذهبی به خانهی آقای مهندسی دعوت کردیم، ابتدا فرمودند: نمیآیم، ولی سپس فرمودند: میآیم.

وقتی موقع غذا شد، نگاهی به سفره کردند و دست به هیچ یک از غذاها نزدند. و خود را با نان و... مشغول نمودند. سپس نگاهی در چشمان آن مهندسی که در خانهاش میهمان بودند انداختند (مهندس تازه از سفر دبی برگشته بود و از نظر اخلاقی، تا حدی موجه نبود)؛ فرمودند: بعضیها! میروند بیرون، خوشگذرانی میکنند! به آنها خیلی خوش میگذرد و بر میگردند! و دیگر سخن نگفتند.


1- شجره طیبه، ص 12
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه