در شعاع جانان صفحه 70

صفحه 70

به ایشان عرض کردم: «آقا! تمام حوزهای که همه یا مقلّد شمایند یا شاگرد شمایند یا تحت فرمان شما هستند، به اندازه پنج انگشت دست برای شما کار میکنند یا نه؟».

آقای بروجردی از این حرف من خیلی خوشحال شدند و فردا در درس، این مسأله را مطرح کردند و فرمودند:

آقایان درباره این مسأله که اگر مرد و زن در محاذات یکدیگر نماز بخوانند چه حکمی دارد، تحقیق کنند و بنویسند و به من بدهند، و من آن تحقیقی را که پسندیدم به کار جمع آوری حدیث دعوت میکنم.

شاید 70 نفر نوشتند. من هم جزوه را به ایشان تقدیم کردم و منتظر بودم که آیا من را میپذیرند یا خیر؟

این مطلب مربوط به اواخر ماه رجب بود و من تا اوائل ماه رمضان منتظر بودم.

یک روز (شب سیزدهم ماه رمضان) آقای احسن از طرف آقای بروجردی به مدرسه حجتیه آمد و گفت: آقا فرمودند: امشب یک ساعت و ربع بعد از غروب منتظر شما هستم.

من سر ساعت به آنجا رفتم و حاضر شدم. در آنجا آقای بروجردی را در حالی که زیر بغلهای ایشان را گرفته بودند آوردند، من دست ایشان را بوسیدم و عرض ادب کردم.

ایشان فرمودند: من یک سؤالی خواستم از شما بکنم و آن اینکه شما با آن عشقی که به من ابراز کردید و من را تشویق به وارد شدن به صحنه (کار کتاب جامع الأحادیث) کردید، حال که قبول کردم و خوشحال شدم که آقایان مشغول به کار شدند، من از آن روز تا به حال در تعجبم که آقایان مشغول کتاب طهارت و صلاه شدند، اما هر چه سراغ از شما میگیرم، میگویند که شما شرکت نمیکنید! دلیلش چیست؟!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه