- پیش درآمد 1
- اشاره 11
- پیوست 14
- اشاره 39
- اشاره 47
- اشاره 54
- پیوست 59
- اشاره 69
- پیوست 76
- اشاره 86
- پیوست 89
- اشاره 93
- اشاره 105
- پیوست 109
- اشاره 121
- پیوست 123
- اشاره 131
- اشاره 151
- رسالت ها، مسئولیت ها، راهبردها 155
- اشاره 155
- الف. هویت شناسی 159
- ب. هستی شناسی 161
- ج. شیعه شناسی 163
- د. مهدی شناسیِ شیعی 165
- ه. سلمان شناسی 167
- اشاره 169
- و. دشمن شناسی 169
- نتیجه و جمع بندی 170
- ز. مسیرشناسی 171
ص:110
باب علی علیه السلام
اشاره
عبدالله پسر سلمان می گوید: روزی پدرم در جمع ساده اما صمیمی خانه مان در مدائن برای من از خاطراتش چنین گفت:(1)
ده روز از رحلت پیامبر گذشته بود که اهل بیت پیامبر علیهم السلام مورد حمله قرار گرفته و مطرود و مهجور جامعه شدند. حوادث پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنان بر من سخت و سنگین بود که پس از ماجرای حمله به خانه دختر پیامبر علیها السلام دو سه روزی کنج خانه نشستم و به شدت گریستم؛ چرا که عمق فتنه ها چنان بود که برای اهل بیت پیامبر علیهم السلام جز من و مقداد و ابوذر کسی باقی نمانده بود.
در آن روزها آن قدر بر مصائب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گریستم که سرانجام همسرم با صحبت بسیار، مرا راضی کرد برای تسکین روحیه و تنوع هم که شده از خانه بیرون بزنم؛ هر چه بهانه آوردم که نمی خواهم چشمم به چشم