- پیش درآمد 1
- اشاره 11
- پیوست 14
- اشاره 39
- اشاره 47
- اشاره 54
- پیوست 59
- اشاره 69
- پیوست 76
- اشاره 86
- پیوست 89
- اشاره 93
- اشاره 105
- پیوست 109
- اشاره 121
- پیوست 123
- اشاره 131
- اشاره 151
- رسالت ها، مسئولیت ها، راهبردها 155
- اشاره 155
- الف. هویت شناسی 159
- ب. هستی شناسی 161
- ج. شیعه شناسی 163
- د. مهدی شناسیِ شیعی 165
- ه. سلمان شناسی 167
- اشاره 169
- و. دشمن شناسی 169
- نتیجه و جمع بندی 170
- ز. مسیرشناسی 171
ص:74
1- سوره اعراف، آیات 138 الی 148.
دیروز، امروز، فردا
اشاره
سال پنجم هجری بود. سال های سخت هنوز ادامه داشت. دشمنی مشترک قریش و یهود به اوج خود رسیده بود. به پیامبر خبر دادند که مشرکان مکه با همراهی تمامی قبایل عرب اطراف مکه و مدینه و یهودیان، برای حمله ای بزرگ آماده شده اند. حتی برخی خبر آوردند که تعداد لشکریان آن ها از ده هزار نفر هم بیش تر است. این در حالی بود که به زحمت می شد سه هزار مسلمان مبارز جمع کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسلمانان را به مسجد فرا خواند و ضمن اعلام خبر، به چاره جویی پرداخت. ترس و وحشت در چهره همه آشکار بود؛ جز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام . هیچ کس نمی دانست چه باید کرد. حتی برخی منافقان از مصالحه یا فرار از مدینه می گفتند. من که به شدت نگران بودم، به فکر فرو رفتم. به سال ها قبل بازگشتم. پدرم مسئول تجهیز نیرو و سرباز در منطقه ما بود و من برخی دانش های جنگی را از او آموخته بودم. به یاد آوردم که در شرایط نابرابر جنگی و محاصره دشمن، حفر خندق تنها راه دفاعی است.
وقتی این طرح را به پیامبر گفتم، برق شادی به چشم تک تک مسلمانان