- پیشگفتار 1
- 1- صفات شخصی: 4
- 2- اوضاع افغانستان در اواخر قرن نوزدهم 8
- 3-انگلیس و روس در افغانستان 10
- 4-خانواده سردار در هندوستان 11
- 5- امیر عبدالرحمان خان 13
- 6- خانواده سردار در عراق 15
- 7- خانواده سردار در ایران 17
- 8-تاریخ تولد 19
- 9-قزلباشهای افغانستان 20
- 10- چهار سال در کابل 26
- 11-افغانستان از احمد شاه درانی تا امیر عبدالرحمان خان 29
- 12-هفت سال در لاهور 36
- 13-شش سال در کاظمین 43
- 14-حکایتی مربوط بکتاب اغانی 46
- 15-اقامت در کرمانشاه 49
- 16-پسری که دو مادر داشت 52
- 17-سفر بعراق و هند 54
- 18-لقب سردار کابلی 56
- 19-نسب آقا باقر بهبهانی 60
- 20-تزییف قول متأخرین راجع به نسب محقق بهبهانی 62
- 21- بعضی نسبنامه های مجعول 67
- 22- آغاز آشنایی نویسنده با سردار کابلی 72
- 23- یک بحث اصولی 73
- 24-تلمذ نزد آنجناب 76
- 25- حالات مرحوم سردار 79
- 26- سید جلال الدین 83
- 27- رنج تنهایی 84
- 28- آشنایی بزبانهای مختلف 87
- 29- مشائخ اجازه 89
- 30- بازهم مشائخ اجازه 93
- 31- اجازه چیست و فائدۀ آن کدامست ؟ 103
- 32-تألیفات 106
- 33-کیمیا گری 108
- 34- سخنی درباره اکسیر و کیمیا 111
- 35-پرسش و پاسخ 114
- 36- معرفی ده تألیف سردار 118
- 37-قبله و محراب 128
- 38-دائره هندیه 132
- 39-نظریات ریاضی سردار کابلی 137
- 40- اهمیت مسأله قبله 140
- 41-بحث خواجۀ طوسی با محقق حلی 143
- 42- طرق شناسایی قبله 146
- 43- آیه الله قمی و سردار کابلی 149
- 44- علامۀ امینی و سردار کابلی 155
- 45- آیه الله حجت و سردا کابلی 159
- 46- سردار کابلی و مشیرالوزاره 165
- 47- سردار کابلی و نجم الدوله 172
- 48- سردار کابلی و مهندس بغایری 174
- 49- سردار کابلی و سالار الدوله 177
- 50- وکیل الولۀ کرمانشاه 182
- 51-سردار کابلی و فرمانفرما 188
- 52- علماء معاصر 192
- 53- موقوفۀ هند 215
- 54- صوفیان معاصر 221
- 55-واعظان معاصر 230
- 56-ذوالریاستین و سردار کابلی 243
- 57- شاعران معاصر 249
- 58-شعر عربی درایران 276
- 59- نمونه ای از اشعار عربی 283
- 60- نمونه ای از اشعار فارسی 286
- 61-باز هم گفتگو از ریاضیات 289
- 62- تخریج حدیث 295
- 63- اندازۀ محیط زمین 299
- 64- اندازه گیری زمین در دورۀ اسلمی 305
- 65-پایان عمر 308
پیشگفتار
شاید کسی از صاحبان علم و تجربه درین معنی تردید نداشته باشد که زمان و مکان و محیط زندگی در پرورش استعدادهای افراد و بثمر رساندن آن تأثیری قوی دارد . چه بسیار روستازادگانی بوده اند که اگر در زادگاه خود باقی میماندند استعدادهای آنها فقط متناسب با همان محیط محدود پرورش مییافت ولی چون توانستند بشهرها رفته از وسائلی که در آنها برای تحصیل علم و صنعت موجود بوده بهره گیرند موفق شدند آنچه را از استعداد در ذات خود نهفته دارند آشکار سازند .
واضحست که همین عوامل در بروز و ظهور شخصیتها و درجه تأثیر آنها مدخلیت عمده دارند، بسی از صاحبان علم و صنعت و متفکرین اجتماع بوده اند که در زمان مناسب در شهری بزرگ یا کشوری برحسب اقتضاء محیط میتوانسته اند بعالیترین مقامات برسند و منشأ خدماتی ارزنده گردند ولی حوادث زمانه آنان را بجایی نامناسب افگنده که در نتیجه چهرهای شخصیت شخصیت بارزشان برای مدتی کوتاه یا همیشه درپس پرده های ضخیمی پوشیده مانده است .
یکی از این چهره ها تابناک در صحنه علم و فضیلت علامه گرانقدر سردار کابلی بود که بسبب اقامت در شهری کوچک و فاقد مجکع علمی شخصیت بارز او از دیده اکثر علمأ و فضلاء محقق محجوب و مستور ماند و بهمین جهت از وجود با ثمرش چنانکه باید و شاید بهره ای درخور گرفته نشد .
زمانی که پدر سردار کابلی (سردار نورمحمد خان ) از افغانستان به هندوستان
و از هندوستان به عراق و از عراق به ایران شهر بشهر پیوسته ناچار بمهاجرت میشد و معذالک طی این مهاجرتها نه خودش از تربیت فرزند و نه پسرش از تحصیل علم غفلت میورزید ، اگر وقتی به ایران آمد در مرکز مملکت که تا حدی جایگاه دانشمندان و فضلاء مشهور بود اقامت میکرد پسر مستعد و با فضلش ، هم دارای ذوق و اندیشه دیگر میگشتت و هم وسیله اشاعه معلوماتش فراهم میآمد اما حوادث زمان و تصاریف دوران او را ذر شهر کرمانشاه جای داد که در رشته تخصص و ذوق پسرش که ریاضیات بود کسی یافت نمیشد لااقل همدمش باشد . او از این امر سخت رنج میبرد و گاهگاه از بخت بد زبان بشکوه میگشود، درجه تأثرش از این معنی بحدی بود که در برخی از تصانیفش بآن اشاره میکرد چنانکه در آغاز کتاب (( مصباح القواعد )) بعربی در علم ریاضی چنین نوشته است : چون من در شهری زندگی میکنم که در آن راضیدانی وجود ندارد که با او انس گیرم و بحث کنم لهذا بمنظور اینکه آنچه را خوانده و دانسته ام فراموش ننمایم درین کتاب قواعدی را که خود در ریاضیات استخراج کرده ودر کتابهای دیگر نیافته ام بقید تحریر میآورم .
با این حال در چنین شهری آنهم در سالهای مقارن انقلاب مشروطیت و شیوع انواع فتنه ها و آشوبها و رواج اقسام هرج و مرجها که غرب ایران خاصه شهر کرمانشاه را بیش از جاهای دیگر در آتش اختلافات بیدادگریها میسوخت دانشمندی بی پیرایه و آلایش چون او چه بهره ای میتوانست از علم و فضل خود گیرد ؟...
مظلوم کرمانشاهی شاعر و عارف مشهور آن زمان در برابر آتش بیدادها و رواج جهل و خرافات در میان همشهریان خود تابمقاومت را ازدست داد و با تأثر و تأسف چنین گفت :
این چه شهرست ای خدا گر همدمی جویی نباشد ؟***دل گمگشته را دلدار میخواهی ندارد ؟
پس از آنهم ترک دیار خود کرد و تا پایان عمر در مشهد مقدس اقامت گزید .
سالیانی بعد از مظلوم دیگری از مردم آن شهر نیز چنین گفت و اوهم سر خود گرفت و بجای دیگر رفت .