- مقدمه کنگره 1
- اشاره 4
- فضیلت اول: مقام شفاعت 8
- فضایل حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 8
- فضیلت دوم: حق عظیم 10
- فضیلت سوم: شأن جلیل 11
- فضیلت چهارم 12
- فضیلت پنجم 12
- اشاره 13
- زیست نامه مؤلف 14
- خاندان 16
- ولادت 16
- هجرت های میرزا محمدعلی قراجه داغی 17
- استادان 18
- آثار 19
- مقام اوّل 35
- مقام دوم 41
- فهرست منابع 65
- اشاره 68
- شرح حال مؤلف 69
- در فضیلت و شرافت قم و ثواب زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام 79
- در بیان آمدن فاطمه معصومه به بلده قم و ذکر سایر مزارات علیهم السلام 80
- ذکر بنیان روضه مطهره و گنبد منوره آن مخدره 80
- در ذکر ثواب زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام 84
- در ذکر بعضی از قبور بابلانیّه که در جوار مزار حضرت ستّی فاطمه است 86
- ذکر بقعه مبارکه مشهور به «چهل اختران» 89
- ذکر حالات حضرت موسی مبرقع ابن امام محمدتقی علیهماالسلام 91
- ذکر بقاع مبارکه ای که در قبرستان مالون است 95
- در ذکر بقعه شریفه امام زاده حمزه و تحقیق در مدفن آن جناب 100
- در ذکر بقعه شاهزاده احمد 105
- بقعه شاهزاده احمد 106
- بقعه شاهزاده ابراهیم 106
- بقعه سیّد سربخش 106
- بقعه شاهزاده جعفر 107
- بقعه شاهزاده اسماعیل 107
- بقعه صفورا 107
- بقعه ابومحمد العلوی 108
- بقعه ناصرالدین علی 108
- در ذکر مشاهد اصحاب و محدّثین و فقهای امامیّه 109
- منابع تصحیح 117
- اشاره 119
- اشاره 148
- گنبد سلطانیه 157
- جنگ سردار مؤید و امیر افشار 157
- هیئت سقاها 158
- ورود به قزوین 160
- تاریخ بنای قزوین 162
- روز جمعه هفدهم شهر شعبان 163
- قتل آقا محسن 163
- نهر حاج میرزا آقاسی 165
- روز یک شنبه نوزدهم ماه شعبان 166
- ورود به طهران 167
- العالم متغیر 168
- روز چهارشنبه 171
- روز سه شنبه 21 شهر شعبان 171
- روز پنج شنبه 23 شهر شعبان 172
- سختی سفر 173
- ورود به قم 175
- روز شنبه 25 شهر شعبان 176
- اصحاب ائمه و علمای مدفون در مقابر شیخان 177
- روز یکشنبه بیست و شش شهر شعبان 180
- زیارت علی بن جعفر و امامزاده های دیگر 183
- روز دوشنبه 27 شهر شعبان 183
- قبر اتابک 186
- قبور قاجاریه 187
- روز چهارشنبه بیست و نهم ماه شعبان 191
- قم و مردمان آن 192
- روز پنجشنبه سلخ شعبان یا غره رمضان 194
- شب سه شنبه، ششم ماه 206
- زیارت حضرت عبد العظیم 208
- شب پنجشنبه هشتم ماه 211
- روز پنجشنبه هشتم ماه مبارک 213
- جسد سالم شیخ صدوق 215
- شب شنبه دهم ماه مبارک 216
- روز شنبه دهم ماه 217
- قصه قتل مشهدی رزاق علاف 217
- قتلهای سیاسی مشکوک 219
- داستانهایی از جن 221
- روز یکشنبه 221
- شب دوشنبه دوازهم ماه 221
- روز دوشنبه دوازدهم 224
- سرانجام ستارخان و سالارخان 224
- شب شنبه، سیزدهم 226
- شب چهارشنبه چهاردهم ماه 227
- شب پنجشنبه پانزدهم 229
- نشانه های خشکسالی 230
- سال پر بارش 231
- شب جمعه، شانزدهم 233
- برکات دنیوی عزاداری (خلاصه ترجمه مقاله دکتر جوزف) 234
- ارزش تقیه در حفظ مذهب 235
- هر عزادار یک مبلغ مذهب است 236
- نقش تعزیه در رواج مذهب 238
- نقش اعتقاد به ظهور مهدی در پیشرفت شیعه 240
- روز جمعه شانزدهم شهر 241
- روز شنبه 17 شهر 243
- باید به دستور عمل کنیم 244
- یک ماجرای جالب 244
- روز یک شنبه 18 شهر رمضان 245
- روز دوشنبه نوزدهم ماه 246
- هر روز به دنگی 246
- جنایات مجاهدان مشروطه در زنجان 248
- روز سه شنبه بیستم ماه مبارک 250
- روز چهارشنبه 252
- داستان محمد خان اوصالی 253
- [یادداشت پایانی مرحوم مصنف _ قدس سره _] 257
- اشاره 284
- مقدّمه التحقیق 285
- ترجمه المؤلّف 288
- ولادته: 288
- تلامذته والراوون عنه: 289
- مشایخه: 289
- بعض أقوال العلماء فیه: 290
- النسخ المعتمده فی التحقیق: 295
- منهجیه التحقیق: 295
- أمّا المقدّمه: 297
1- 1 . بلی در اثر این خشک سالی که تخم در زمین به همین حال خشک ماند گرانی غریبی شد. در خمسه مقدمات دیگر نیز به وجود آمده بود. از آن جمله جنگ روسیها با عثمانی ها که در کردستان شد. رعایای خمسه و کردستان را بی پا نمود و از آن جمله سی هزار خروار غله بود که روسیها از خمسه خریدند. نرخ گندم دوازده تومان بود. آنها سه تومان علاوه کرده، مردم را تطمیع کردند و خریدند، چندین مقابل این هم به خارج حمل شد و انبارها تقریبا خالی شد. آنگاه در سال آینده هم در اثر خشک سالی محصول نیامد. تخم در زمین خشک و خالی ماند و یا اینکه روییده شده بود، چون باران نیامد، خشک شد. وقت خرمن قیمت صد من تبریزی سی و پنج تومان رسید. با اینکه قیمت متعارفی هشت تومان الی ده تومان می شد. وحشت و اضطراب بر مردم روآور شد. هر که هم چند من از سابق ذخیره داشت، از فروختن آن خودداری کرد. تقریبا غله نایاب شد. در زنجان ما کمیسیونی به نام کمیسیون ارزاق تشکیل دادند، از اعیان و ارباب، هر یک فراخور حال خود مقداری گندم اسم نویسی کرد که توسط اعضای کمیسیون به نانواها بدهند. از قرار خرواری بیست و هشت تومان و آنها هم از قرار منی دو قران ودو عباسی به مردمان بی بضاعت بدهند و آنهایی که قوه خرید دارند از بازار آزاد به قیمت روز بخرند. مدتی، کار بدین منوال گذشت. ولی فقرا از دهات و اطراف ریخت به شهر و دیگر کار از حیّز نظم و اداره بیرون شد و گرسنگی زور آورد. کشتار شروع شد. دیدند که غله کافی نیست، سیب زمینی خریدند به نانواها دادند که قاتی خمیر کنند. آن هم به جایی نرسید. خصوصا سال بعد هم به خشکی گذاشت. سنه هزار و سیصد [و سی] و شش و سی هفت [1337-1336 [هر دو سال گرانی شد. نرخ گندم تا به صد و پنجاه تومان رسید که صد و پنجاه تومان آن زمان بر دو هزار تومان این زمان می چربد و عده کشتار گرسنگی روزی به صد و ده بیست نفر رسید. خلاصه در زنجان از گرسنگی به موجب احصائیه، هیجده هزار و خورده ای تلف شد. چون از دهات اطراف نیز خیلی به شهر ریخته بودند که تلف شدند، خون ذبایح رزق حلالشان شده بود. یک قطره نمی گذاشتند بر زمین بریزد. استخوان می خوردند، (زیر سنگ خوردش کرده می خوردند) نقل کردند که در یک ده یک مرد و یک زن گوشت بچه شان را خورده بودند. خلاصه محشری بود، خداوند دیگر مانند چنین روز را نیاورد. (یوم یفر المرء من اخیه و امّه و بنیه) هر کس در هول جان خود بود. از انصاف نگذرم، مردم هم نوعا به قدر قوه کمک می کردند و لکن به جایی نمی رسید (مرده از بس که فزون است کفن نتوان کرد).
در خبر وارد است که هیچ سال باران از سال دیگر کمتر نمی شود الا این که در بعضی از جاها گناه و معصیت زیاد می شود. خداوند عالم باران آنها را به کوهها و دریا و سایر جاها می فرستد.(1)
پنج سال قبل بر این در خمسه خشک سالی شد. روز دوشنبه شانزدهم شهر جمادی الثانیه سنه 1330 به نماز استسقاء بیرون شدند، همان روز ابر پیدا شد ولی بارانش را به دهات بالای زنجان تحویل داد. روز دویم نیز رفتند، ابرها ظاهر شد و اطراف را سیراب کرد. روز سیم باران کافی به شهر و اطراف آمد. اما این دفعه هرچه زدند نگرفت. نه در نمازها اثری شد و نه دعاها به اجابت رسید. مثل این که مردم مشمول غضب الهی شده اند که عرایضشان در پیشگاه قدس الهی پیش نمی رود، تا عاقبت این امر به کجا منتهی شود. خدا می داند.
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
سال پر بارش
از قضا در بین این دو سال خشک سالی (سنه 1330 و سنه 1335) سال پربارشی قدم به عرصه وجود نهاد و آن سال هزار و سیصد و سی و سه [1333]، بود از ششم جمادی الأولی تا روز بیست و دویم آن ماه شب و روز علی الإتصال به زنجان باران بارید. (گویا طهران و شهرهای آذربایجان هم همین طور بوده و لکن من آنچه را در زنجان دیده ام می نویسم). تمامی سقفها چکه کرد و دیوارها خیس شد و تیرها به دیوار فرو