- دیباچه 1
- پیش گفتار 3
- تولد 4
- فصل اول: زندگی نامه 4
- اشاره 4
- کودکی و نوجوانی 5
- خاندان 5
- ازدواج 7
- فرزندان 7
- تحصیلات 8
- فصل دوم: حیات علمی 8
- اشاره 8
- عزیمت به نجف اشرف 9
- بازگشت به قم 11
- استادان 11
- حوزه علمیه مشهد 11
- آثار علمی 13
- اشاره 27
- زهد و پارسایی 27
- فصل سوم: ویژگی های اخلاقی 27
- ساده زیستی 28
- فروتنی 28
- وارستگی و عزت نفس 29
- حدیث اخلاص 30
- تهجّد و شب زنده داری 32
- نهی از منکر 33
- غنیمت شمردن عمر 33
- بزرگداشت قرآن مجید و احادیث اهل بیت علیهم السلام 35
- بزرگداشت سادات 37
- احترام به آثار بزرگان 38
- شعر و شاعری از نظر محدث قمی 39
- جایگاه بسم الله الرحمن الرحیم نزد محدث قمی 40
- اشاره 42
- فصل چهارم: فعالیت های شیخ عباس قمی 42
- الف) فعالیت های سیاسی 42
- ب) فعالیت های فرهنگی _ اجتماعی 43
- فصل پنجم: وفات 50
- اشاره 50
- جایگاه و مقام حاج شیخ عباس در آخرت 53
- فصل ششم: برگزیده ادب فارسی 56
- اشاره 61
- 1. نگارش کتاب 61
- اشاره 61
- پیشنهادهای کلی 61
- فصل هفتم: همراه با برنامه سازان 61
- پیشنهادهای برنامه ای 62
- 2. زهد و ساده زیستی 62
- 3. امر به معروف و نهی از منکر 62
- پرسش های مسابقه ای 63
- پرسش های مردمی 63
- پرسش های کارشناسی 64
- کتاب نامه 65
ص:39
به سبب زیاد چیز نوشتن چشمم ضعف پیدا می کند، تبرّک می جویم به تراب مراقد ائمه علیهم السلام و گه گاهی به مسح به کتابت احادیث و اخبار و ... به حمدالله چشمم در نهایت روشنی است و امیدوارم انشاءالله که در دنیا و آخرت چشمم به برکات ایشان روشن باشد.(1)
بزرگداشت سادات
بزرگداشت سادات
محدث قمی برای اهل علم، به ویژه سادات و اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله، احترام زیادی قایل بود. اگر سیّدی در مجلس بود، بر او تقدّم نمی جست و پا به سوی او دراز نمی کرد. به عبارت دیگر، در رعایت حق آنان بی اختیار بود. مرحوم محدث زاده از مرحوم سلطان الواعظین شیرازی (نویسنده شب های پیشاور) نقل می کرد که گفته بود: «در ایامی که مفاتیح الجنان، تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامره آن را در دست داشتم واز روی آن مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید: این کتاب از کیست؟ گفتم: از محدث قمی. و شروع به تعریف از وی کردم. شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد. بی خود تعریف می کنی. من ناراحت شدم، گفتم: آقا برخیز و برو. کسی که پهلوی من نشسته بود با دست به پهلویم زد و گفت: مؤدب باش. ایشان خود محدث قمی آقای حاج شیخ عباس هستند. من برخاستم و با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد و دست مرا بوسید و گفت: شما سیّد هستید».(2) آقای محدث زاده در جای دیگر
1- فواید الرضویه، ص 695 .
2- محدث قمی، حدیث اخلاص، ص 44.