- دیباچه 1
- پیش گفتار 3
- اشاره 4
- فصل اول: شناسنامه شیخ 4
- شوق آموختن در کودکی 4
- اشاره 4
- بخش اول: زندگی شیخ مرتضی انصاری 4
- نَسَب شیخ 5
- انصار 6
- ازدواج شیخ 7
- اشاره 9
- سفر به کربلا و نجف 9
- فصل دوم: زندگی علمی شیخ 9
- سفر به بروجرد 11
- سفر به اصفهان 13
- سفر به کاشان 14
- بازگشت به وطن 15
- بازگشت به نجف 16
- ورود شیخ به نجف 17
- مقام علمی شیخ 17
- استادان شیخ انصاری 18
- شاگردان شیخ 20
- اجازه های روایتی 24
- روش تدریس 24
- فصل سوم: آثار علمی 26
- اشاره 26
- اشاره 28
- آثار عالمانه 28
- 2 _ کتاب رسایل (فراید الاصول) 29
- 1 _ کتاب مکاسب (متاجر) 29
- زهدورزی 31
- اشاره 31
- فصل چهارم: ویژگی های اخلاقی 31
- عبادت 35
- احتیاط در مصرف وجوه شرعی 35
- آموزش عملی به خانواده 36
- سلوک فقیرانه 36
- عزت نفس 36
- پرهیز از ریاست 37
- امانت داری 38
- مبارزه با نفس 38
- احترام به سادات 39
- ترس از روز جزا 39
- شوخ طبعی شیخ 41
- احترام به استاد 43
- احترام به پدر و مادر 44
- فروتنی 44
- احترام به شاگرد 44
- احترام به دیگران 45
- برخورد با شاهزاده نازپرورده 46
- بی پیرایگی 46
- پشتکار در دانش اندوزی 47
- ویژگی های ظاهری 47
- احتیاط در فتوا 48
- صفات پسندیده 48
- فصل پنجم: کرامت های شیخ انصاری 49
- اشاره 49
- پیش گویی شیخ 49
- آگاهی از باطن دیگران 51
- حاجت های روا شده 51
- در گوش من بیشتر خوانده اند 53
- نخست مال خودت 53
- تشرف شیخ به خدمت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف 54
- اشاره 55
- فصل ششم: فعالیت های اجتماعی و فرهنگی 55
- مرجعیت 55
- دعای شیخ در آغاز مرجعیت 56
- نامه شیخ به سعیدالعلما 56
- تحکیم اعتبار عقل 58
- نظر شیخ درباره اختلاف های مذهبی 58
- اذان باید با شهادت به ولایت همراه باشد 59
- دستگیری از فقیران 60
- ساخت مسجد شیخ 60
- ساخت راه زیارتی 61
- اوضاع ایران در روزگار شیخ انصاری 62
- اشاره 62
- فصل هفتم: فعالیت های سیاسی 62
- تربیت رهبران نهضت ها 63
- جلوگیری از سلطه بیگانگان 64
- بی اعتنایی به نامه شاه 64
- ولایت فقیه 65
- اشاره 67
- وفات شیخ 67
- فصل هشتم: عروج ملکوتی 67
- غسل و نماز 68
- تشییع جنازه 68
- در عزای شیخ 68
- آرام گاه شیخ 69
- فصل نهم: شیخ انصاری از نگاه دیگران 70
- بخش دوم:برگزیده ادب فارسی 73
- اشاره 73
- نکته آموز فقیهان 74
- اشعار 74
- مهر دانش 75
- طوبای دانش 75
- باغبان فقه 77
- متون ادبی 77
- دانشی مرد بزرگ 78
- بخش سوم:همراه با برنامه سازان 79
- اشاره 79
- پیشنهادهای کلّی 80
- پیشنهادهای برنامه ای 81
- پرسش های مسابقه ای 82
- پرسش های کارشناسی 83
- پرسش های مردمی 83
- کتاب نامه 86
ص:17
شیخ، ملااحمد نراقی را از هر جهت، کامل و شایان استفاده دید. از این رو، چهار سال در آن شهر ماند و از او درس گرفت. نراقی نیز وجود شیخ را غنیمت می شمرد و به مراتب علم و فضل وی اعتماد کامل داشت تا جایی که پس از رفتن شیخ از کاشان فرمود: «بهره ای که من از این جوان بردم، بیش از بهره ای بود که او از من بُرد.» هم چنین گفت: «در مسافرت های گوناگونی که داشته ام، بیش از پنجاه مجتهد مسلّم را دیده ام که هیچ یک مانند شیخ مرتضی نبوده اند.» هنگام حرکت شیخ از آن شهر، ملااحمد نراقی اجازه مبسوطی به او داد و در آن، شیخ را با بهترین عبارت ها ستود.(1)
شیخ و برادرش پس از کاشان به مشهد مقدس وارد شدند و چند ماهی در آن شهر ماندند. سپس از آن جا به تهران آمدند و در مدرسه مادر شاه جای گرفتند.(2)
بازگشت به وطن
بازگشت به وطن
شیخ و برادرش پس از شش سال مسافرت، به دزفول بازگشتند. مردم برای استقبال از آنان تا چهار فرسخی شهر آمده بودند. شیخ نیز به گرمی از آنان دل جویی و برایشان دعا کرد. پیش از ورود به شهر، شیخ از احوال شیخ محسن _ برادر شیخ اسداللّه صاحب کتاب مقابس _ پرسید که در رأس یکی از خاندان های علمی دزفول قرار داشت و از عالمان برجسته آن شهر شمرده می شد. وقتی شنید که وی در بستر بیماری است، برای آن که یگانگی و همدلی میان خود و او را به مردم نشان دهد، نخست از شیخ محسن عیادت کرد و ساعتی بر بالینش نشست.
1- ریحانه الادب، ج 1، ص 191؛ معارف الرجال فی تراجم العلما و الادبا، ج 2، ص 401. این دو کتاب، مدت ماندن شیخ را در کاشان، سه سال نوشته اند.
2- فقهای نامدار، ص 326.