- مقدمه 1
- عشق طلبگی 4
- حاجی شیخ 7
- صدای مناجات 9
- دیدار با قم 12
- هجرت به نجف 13
- سفرهای تبلیغی 17
- روزهای مبارزه 17
- دعا برای شاه 19
- آغاز نویسندگی 20
- شرکت در جلسات نویسندگی 23
- کتاب های امام 24
- مرد ساواکی! 25
- دیدار با شهید مفتح 26
- خدمت به دین و کشور 28
- دیدار با نویسنده ترک 29
- پیرمرد شهرضایی 30
- بیماری سکته مغزی 31
- به خاطر بزرگان 33
- مرگ پدر در اشتهارد 34
- سوگ نامه آل محمد9 35
- خواسته آقای قرائتی 36
- میهمان مسجد شهدا 37
- صندوق قرض الحسنه 39
- بیت المال 40
- شوق زیارت امام رضا علیه السلام آقای حسنی، از دوستان دانشمند تفسیر نمونه، از استاد محمدی برای سفر به 43
- مرد معلول پشت در خانه استاد 45
- جانباز شیمیایی 47
- آخرین دیدار 49
- کتاب استاد در امریکا 51
- درباره عید غدیر 52
- میهمان امام علی علیه السلام روز سه شنبه 54
شیرازی تعلق داشت و در آن، اموری چون برپایی دروس حوزوی،
اسکان طلاب، برگزاری مجالس روضه و جشن های مذهبی، دفتر پاسخ به سؤالات دینی و شرعی و ... پی گرفته می شد.
آقای محمدی در یکی از اتاق های طبقه اول، در نوشتن پاسخ به نامه های شرعی و اعتقادی، که از نقاط دور و نزدیک ایران به آن جا می آمد، مشارکتی فعّال داشت. روزی او در کنار آیت الله مکارم مشغول به کار بود که یکی از مأموران ساواک قم سرزده به آن اتاق آمد و با گستاخی گفت: «به ما گزارش داده اند در این اتاق، اعلامیه هایی بر علیه حکومت پنهان کرده اید؟»
بعد بی آنکه منتظر جواب باشد، مشغول تفتیش اتاق شد. او با جسارت و بی احترامی، همه کتاب ها و اوراق و نامه های مردم را به هم ریخت و به آیت الله مکارم و آقای محمدی اعتنایی نکرد. آن دو هم بی هیچ اعتنایی به او، به کار خود ادامه دادند. مرد ساواکی به خواسته اش نرسید و دوباره حرف های نامربوط زد و این بار هم بی پاسخ ماند. سپس با خشم و عصبانیت از اتاق بیرون رفت.
دیدار با شهید مفتح
یک بار آقای محمدی در سفری تبلیغی، در شهر دماوند با شهید آیت الله محمد مفتح دیدار کرد. آیت الله مفتح رحمه الله با مسرّت و امتنان اظهار کرد که برخی آثار ایشان را خوانده، سپس او را به نوشتن و ادامه این راه تشویق کرد و با عنوان طلبه ای متین، او را ستود و گفت: