حیات نیکان 30 : آیت الله محمد محمدی اشتهاردی (ره) صفحه 53

صفحه 53

دائم در خواب بود.

وقتی صدای مجید را شنید، فوری برخاست. گویی جان

تازه ای گرفته است. با همان ضعف صدا زد: «مجید، جلوتر بیا کارت دارم!»

دست هایش می لرزید. با زحمت عینکش را بر چشم زد. با چشم های بی رمق و کم سویش روی میز خود را کاوید. دسته ای کاغذ پیدا کرد، کاغذهایی که چند روز بعد از آخرین شیمی درمانی سخت، همراه با درد شکم و بی حالی، مطالبی را در آنها نوشته بود. لرزان و با طمأنینه مشغول شماره گذاری صفحه کاغذها شد، سپس گفت: فردا این مقاله را ببر مجله پاسدار اسلام، بده آقای بیات. عذرخواهی کن که کمی دیر به دستشان می رسد!»

مجید به صفحه اول نوشته نگاه کرد:

_ درباره عید غدیر و انتخاب امام علی علیه السلام به جانشینی پیامبرصل الله علیه وال وسلم.

استاد محمدی گفت: «ببخشید که به زحمت می اندازمت!»

بغض کهنه مجید، بیش تر به گلویش چنگ انداخت. نوشته ها را گرفت. ناگهان استاد به روی بستر خود افتاد و پلک هایش پایین افتاد. دل مجید هرّی پایین ریخت. برف همچنان می بارید و سرمای گزنده، از لابه لای درز درها و پنجره های اتاق، تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه