زندگی نامه شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی(ره) صفحه 20

صفحه 20

ص:26

حال، گروهی از جوانان سوگوار، با سر دادن شعار «مرگ بر شاه»، وارد مسجد شدند. مأموران برای دستگیری آنان خواستند حرمت مسجد را نادیده بگیرند که آیت الله قاضی دستور داد در مسجد را ببندند و نگذارند مأموران وارد شوند. مأموران نیز روی پشت بام مسجد رفتند و در کولرها، گاز اشک آور رها کردند. گروهی آسیب دیدند و چشمان آیت الله قاضی متورم شد، ولی همه در برابر مأموران شاه ایستادند تا مراسم پایان یافت.

وقتی آیت الله قاضی خواست از بازار وارد خیابان فردوسی شود، دژخیمان روبه روی ایشان و یارانش صف کشیدند و فرمانده آنان خطاب به ایشان گفت: «نمی توانید از این سمت بروید؛ زیرا مردم با دیدن شما تحریک می شوند.» قاضی مبارز و شجاع، گام به میدان نهاد و به گونه ای به صورت آن افسر سیلی زد که کلاهش افتاد. سپس فریاد زد: «خجالت نمی کشید این قدر مردم را اذیت می کنید. به شما چه مربوط است که از کجا می خواهیم برویم.» بدین ترتیب، مزدوران شاه با ذلت، خود را کنار کشیدند تا ایشان و همراهان، وارد خیابان شوند.(1)

راست قامت جاوید

راست قامت جاوید

حضور ایشان در صف نخست راه پیمایی ها، مردم آذربایجان را دلگرم می کرد. آن سید دلاور همواره برای جان فشانی آماده بود. چندین بار که مأموران شاه به سمت راه پیمایان شلیک کردند، ایشان به مسیرش ادامه داد و از راه پیمایان جدا نشد.

قاضی طباطبایی هیچ گاه مردم را در مبارزات رها نکرد. در یکی از سال ها و هنگامی که شماری از کارگران کارخانه های ماشین سازی و تراکتورسازی


1- کاروان علم و عرفان، ج 2، صص 86 و 87.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه