حیات نیکان 9: آیت الله سیدحسن موسوی شالی صفحه 1

صفحه 1

گریه از نوعی دیگر

این بار اشک شوق بود که از چشم های سید محمد سرازیر می شد؛ اشک هایش به دلیل اتفاق شیرینی بود که شادابی را برایش به ارمغان آورده بود. سید محمد، وقتی خبر تولد پسرش را شنید، سری تکان داد و دست هایش را به نشانه شکر رو به آسمان برد. با آن حال خوشی که داشت، اشک، مهمان چشم هایش شد. از خدا خواست پسرش راه اهل بیت(ع) را ادامه دهد.

همیشه نام حسین(ع) را بر زبان داشت و نام خودش نیز مزین به نام پیامبر رحمت بود. پس از خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ فرزندش، نام حسن را برای وی برگزید.

پدر همیشه او را سید محمدحسن صدا می زد. نسبشان به حضرت موسی بن جعفر(ع) می رسید و به همین خاطر به آنها موسوی می گفتند. او با تلاش بسیار، زندگی ساده شان را اداره می کرد. با روضه خوانی، خرج زندگی را درمی آورد. هرازگاهی تنگناهای مالی به آنها فشار وارد می کرد، ولی او دریافته بود که ساده زیستی، مورد پسند اهل بیت(ع) است. سید حسن در این خانواده ساده و معنوی که به نام سادات آراسته بود، رشد کرد. مادرش از طایفه بزرگ شال بود؛ طایفه ای به نام شهبازی که در شال قزوین نامدار بودند. پدربزرگ سید حسن هم از علاقه مندان اهل بیت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه