حیات نیکان 9: آیت الله سیدحسن موسوی شالی صفحه 12

صفحه 12

ص:15

«درست است. خدا به شما برکت دهد. دقیقاً همان طلبی است که از شما داشتم، اما ببینم شما که چیزی نداشتی. این را از کجا گرفتی؟» سید حسن سرش را بالا گرفت و آهی کشید و گفت: «از جایی آورده ام که اگر پول هندی را می گرفتم، این قسمتم نمی شد. این را آقایم علی(ع) حواله کرده».

در اوج سادگی

در اوج سادگی

با پول ناچیزی که داشت، برای یک ماه برنج نیم دانه خرید که ارزان بود. برنج را پاک کرد و در ظرف سربسته ای گذاشت تا از دست حیوانات موذی در امان باشد. پس از آن، مقداری برنج با کمی روغن به همراه آب قاطی و شله ای درست کرد که به راحتی قابل استفاده باشد. صبح ها قبل از رفتن شله می خورد و تا شب غذا نمی خورد. ناهاری در کار نبود. برای او تحصیل و درس مهم تر از چیزهای دیگر بود. آن قدر مشتاق تحصیل بود که تا مسئله ای را حل نمی کرد، خوابش نمی برد. گاه پرداختن به مسئله ای به طول می انجامید و صدای اذان صبح، سید حسن را به خود می آورد. او تجدید وضو می کرد و به نماز می ایستاد و پس از نماز و نیایش، کارش را ادامه می داد.

زندگی طلبگی سید حسن به این شکل ادامه یافت و در دوره کودکی نیز با این دشواری ها روبه رو بود. تحصیل همراه با چوپانی در کودکی، از سید حسن مردی استوار ساخته بود که در برابر دشواری ها خم به ابرو نمی آورد. او در نجف، اجاره نشین بود و در کوچه های باریک و تنگ نجف، خانه ای در زیرزمین کرایه می کرد. اثاث کشی و تهیه خانه بر دشواری های او افزوده بود. با این حال باز هم در عرصه دانش می کوشید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه