حیات نیکان 16: آیت الله سیدمحمدعلی علاقه بند صفحه 22

صفحه 22

ص:27

حکیم(1) اونجا نماز می خونه، شما رو اونجا می بینم. جعفر خوشحال شد و گفت: چه سعادتی!

محمدعلی از در مسجد کوفه(2) که وارد شد، جمعیت را دید. مردم کنار هم ایستاده بودند، به صف نماز. محمدعلی اندیشید کجا می تواند جعفر را پیدا کند. می خواست او را یک بار دیگر ببیند؛ زیرا جعفر خاطره حوزه علمیه یزد را برایش زنده می کرد. صدایی از صف جلویی آمد که گفت: سید! سید محمدعلی! بیا اینجا. محمدعلی جلوتر رفت و جعفر را دید که برایش دست تکان می داد؛ پسر کوچکی روی پاهایش نشسته بود و تکه نانی را می جوید. محمدعلی کنار جعفر نشست و گفت: ماشاالله عجب دسته گلی، اسمش چی هست؟ جعفر در حالی که بر سر پسرش دست می کشید، گفت: علی.

ناگهان صدای همهمه ای از گوشه مسجد به گوش رسید. مأموران پلیس در گوشه های مسجد ایستاده بودند و یکی از آنها با صدای بلند با یکی از زائران حرف می زد و دست هایش را تکان می داد. معلوم بود که زائر ترسیده است و اصلاً نمی فهمد مأمور پلیس چه می گوید. محمدعلی جلو رفت و به زائر گفت که ورود به آ ن قسمت از مسجد از نظر مأموران پلیس، ممنوع است. زائر که از دیدن یک هم زبان خوشحال شده بود، از محمدعلی تشکر کرد.


1- سید محسن حکیم، فقیه شیعه (1306 _ 1390ه . ق).
2- مسجد کوفه، یکی از مساجد چهارگانه جهان اسلام و مهم ترین پایگاه خلافت اسلام بوده است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه