حیات نیکان 16: آیت الله سیدمحمدعلی علاقه بند صفحه 27

صفحه 27

ص:32

جوون. پسر جوان در را بست و پشت سر بقیه نشست و بعد، آرام به آرنج نفر جلویی اش زد و پرسید: کلاس استاد علاقه بنده؟ نفری که جلو نشسته بود، اخم کرد: بله، حالا ساکت باش. آن گاه رویش را برگرداند. پسر جوان لبخندی زد. استاد هم که نگاهش می کرد، لبخندی زد و درس را ادامه داد: باید عرضی تحصیل کنید، نه طولی. مهم نیست درازای معلوماتتان به کجا برسد، مهم این است که اگر چیزی یاد می گیرید، اصولی و پایه ای باشد.

پسر تازه وارد با پشت دست، عرق روی پیشانی اش را پاک کرد؛ دستش را بالا برد و اجازه خواست استاد لبخندی زد و گفت: سؤالی داشتید؟ پسر جوان گفت: یعنی خیلی دنبال اضافه کردن معلوماتمان نباشیم؟ در این موقع، پسر جلویی برگشت و دوباره اخم کرد و گفت: ساکت باش! چقدر حرف می زنی!؟ آقای علاقه بند گفت: نه، انسان همیشه باید بیاموزد؛ منظور من این است که فقط نباید مطلب را حفظ کرد. پسر جوان به صدای بلندی گفت: احسنت! این بار همه شاگردها برگشتند و به او خیره شدند. پسر جوان خجالت کشید و سر به زیر انداخت. استاد لبخندی زد و کتاب را باز کرد و شروع به درس دادن کرد.

اهمیت مطالعه

اهمیت مطالعه

پسر در را باز کرد و گفت: بابا، با شما کار دارند. بعد برگشت و گفت: بفرمایید. مرد جوانی که ریش پرپشت و سیاهی داشت، وارد اتاق شد و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه