حیات نیکان 16: آیت الله سیدمحمدعلی علاقه بند صفحه 28

صفحه 28

ص:33

با آقای علاقه بند سلام و احوال پرسی کرد. آقای علاقه بند تعارف کرد و مرد جوان نشست. آن گاه از او پرسید: چه خدمتی از من ساخته است؟ پسر آقای علاقه بند با ظرف اناری برای مهمان، برگشت. مرد جوان به پشتی کنار دیوار تکیه داد و گفت: حاج آ قا، مستحضرید که ماه رمضان نزدیک است. می خواستم برای روضه خوانی در مسجد میرچخماق(1) تشریف بیاورید؛ هر روز بعد از افطار. آقای علاقه بند لبخندی زد و مرد مهمان ادامه داد: شنیدم شما سال پیش، خواص روزه را توی مسجد می گفتید. امسال هم به ما افتخار بدهید تا در خدمت شما باشیم. آقای علاقه بند لبخندی زد و گفت: نه جوان، واعظ منبری توی یزد زیاد است. هم خوش صداترند، هم خوش صحبت تر. ما را معاف کنید. مرد جوان موهای بلندش را که ریخته بود توی پیشانی اش، کنار زد و گفت: نه حاج آقا، چه کسی بهتر از شما. آقای علاقه بند توی بشقاب میوه خوری جلوی جوان، انار قرمزی گذاشت و گفت: نه پسرم، فرصت کم است و منبر رفتن وقت مرا می گیرد؛ درس های صبح، نیمی از روز را می گیرد، بقیه روز را هم باید مطالعه کنم. ان شاءالله یک واعظ منبری خوب پیدا می کنید، خیلی بهتر از من.

مرد جوان نیم خیز شد و با هیجان گفت: نه حاج آقا، ما باید از معلومات شما استفاده کنیم. این را از مردم دریغ نکنید. آقای علاقه بند لبخندی زد و گفت: نمی خواستم این مَثَل را بگویم، اما


1- یا مسجد جامع نو در دوره صفویه در سال 841 ه . ق به همت امیرجلال الدین چخماق شاهی، حاکم یزد ساخته شد.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه