حیات نیکان 16: آیت الله سیدمحمدعلی علاقه بند صفحه 36

صفحه 36

ص:41

سلامتی

سلامتی

آیت الله علاقه بند کتاب را بست و رو به مرد جوان گفت: یادم نیست، گفتید کی؟ مرد جوان با دست راست، چهار را نشان داد و گفت: حاج آقا، چهار ماه پیش، یادتان نیست؟ خدمتتان رسیده بودم برای استخاره، بعد ماجرای گوش دردم را گفتم و گفتم شنوایی ام کم شده و گوشم مدام زنگ می زند. آقای علاقه بند لبخندی زد و گفت: نه یادم نیست؛ آن قدر آدم در این خانه می آید و می رود که دیگر حواسی برایم نمی ماند. مرد جوان کمی جابه جا شد و گفت: حاج آقا! من شنیده بودم که شما در طب سنتی هم دستی دارید، آ مده بودم برای استخاره، مشکل درد گوشم را هم گفتم. همان چهار ماه پیش، شما گفتید از کم خوابی است. من هم گفتم خوابم خوب است و اصلاً حرف شما را هم جدّی نگرفتم. آقای علاقه بند خندید. مرد جوان هم لبخندی زد و گفت: واقعاً جسارت است حاج آقا، ولی آن موقع اصلاً به حرفتان گوش ندادم. آیت الله علاقه بند پرسید: حالا گوشتان چطور است، بهتر شده؟ مرد جوان سرش را پایین انداخت و گفت: الحمدلله! حالاخیلی بهترم. اما آخرش هم حرف شما شد. من بعد از اینجا، رفتم پیش چند پزشک، ولی هیچ کدام شان هیچ چی نفهمیدند. آخرش هم رفتم پیش دکتر برادران، که بهترین پزشک گوش و حلق و بینی در یزد است. بعد از آزمایش های لازم، پزشک برایم قرص خواب نوشت و بعد از خوردن همه قرص های خواب، حالم بهتر شد. آخرش هم شد حرف شما. آن وقت جوان سرش را پایین انداخت.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه