حیات نیکان 24: آیت الله سید کرامت اللّه ملک حسینی صفحه 12

صفحه 12

ص:15

روستاییان کرکس ده، به یمن دو سال حضور سید صدرالدین و زحمات او، با احکام اسلام و مذهب تشیع کاملاً آشنا شده بودند و سید و اهل عیالش را چون جان شیرین دوست داشتند. خبرهای ضد و نقیضی از اوضاع منطقه به گوش می رسید، اما قاصد بعدی خوش خبر نبود.

_ آقا سید، مثل همیشه تفرقه انداختند بین ایل و عشایر. هرکه را توانستند خریدند، هر که هم که خریدنی نبود، کشتند. غلام لهراسب رو از پشت با تیر زدند، یه نامرد به اسم خداکرم. حالا هم سرهنگ جهان بانی که با نیرنگ پیروز این میدان شده، همه کاره است. یه شهری درست کرده به اسم تل خسرو. مردم را مجبور کرده به «تخت قاپو».(1)

آقا سید شرمنده ام. خبر دارم نامه شما هم آمده. شما هم مجبور به ترک اینجا و توقف در تل خسرو هستید.

4. هجرتی دوباره

4. هجرتی دوباره

کاروان اهل و عیال سید صدرالدین باز آهنگ سفر داشت؛ هجرتی دوباره.

روستاییان کرکس ده، خاطره بدرقه روستای قبلی را بسیار پرشورتر زنده کردند. زن و مرد و کوچک و بزرگ، گریه کنان در پس گاری ها پیاده به راه افتادند و مسافت زیادی با مسافران همراه شدند تا جایی که کاروان باید از رودخانه می گذشت. سید صدرالدین از گاری پیاده شد و با خواهش و تمنا گفت: برگردید. خدا خیر دنیا و آخرت به شما عنایت

1- یعنی توقف در یک مکان.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه