حیات نیکان 25: آیت الله میرزا علی احمدی میانجی (ره) صفحه 3

صفحه 3

ص:5

اشاره

صدای آقا حسین علی از کوچه باغ های روستا به گوش می رسد. بیرق های محرم به اهتزاز درآمده اند. نسیم خنکِ تابستان، علم های سیاه را تکان تکان می دهد. بوی گندم زارها و یونجه زارها توی آبادی پیچیده است. پسرک در کوچه ای تنگ، پیش می رود. خودش را به میدانچه می رساند و جلوی مسجد، دنبال آقا می گردد.

آقا هنوز در کار تدارک حسینیه برای عزاداری است: دنبال گلیم، فرش و مایحتاج دیگری که همه ساله او باید در خانه آماده کند؛ چون یکی از اتاق های بزرگ خانه اش، حسینیه روستاست؛ روستایی که هنوز مسجدی در آن پا نگرفته است. حسینیه، اتاقی نه چندان بزرگ، امّا عزیز و مقدس و خاطره انگیز برای آقاست و از وقتی که یاد و خاطره اش قد می دهد، همین حسینیه، محل عزاداری بوده است. دلِ نازک آقا، گاهی حتی با نگاه به این حسینیه می لرزد و صدها خاطره خوش از گذشته و گذشتگان، او را به حس و حال غریبی فرو می برد.

پسرک به آقا نمی رسد؛ چون آقا از زیر درختان سنجد و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه