- مقدمه 1
- بهار خجسته 2
- کودکی با پرسش های بی شمار 4
- لقمه حلال 5
- تحصیلات ابتدایی 7
- مکتب خانه و رؤیای تدریس 9
- نویسنده جوان 10
- دریای نور 12
- تجربه ای نوین 16
- دغدغه جدید 17
- مبارز سیاسی 19
- پیوندهای اجتماعی 22
- روش تدریس 24
- آرزوی دیرینه 25
- حج خونین 27
- برنامه ریزی دقیق 29
- حاصل عمر 30
- خاطرات تبلیغ 33
- خانواده 35
- تصاویر 39
ص:12
_ چشم آقاجان.
صدای شیخ حسین نجواگونه به گوش می رسد؛ زمزمه ای آشنا. او مقیّد به خواندن سوره یاسین، قبل از خواب است. سال هاست کودکان قد و نیم قد شیخ با همین آیات به بستر بدرقه می شوند و به خواب می روند. صدای شیخ و همسرش شنیده می شود که از هوش و زکاوت فرزند کوچکشان، جعفر صحبت می کنند و برای آینده او نقشه ها می کشند. مادر از پرسش های بی شمار فرزندش می گوید و پدر، سفارش می کند پاسخ فرزندش با حوصله داده شود؛ زیرا شخصیت انسان ها از کودکی شکل می گیرد و توجه به مشغولیات ذهنی آنها باعث شکوفا شدن استعدادشان می شود.
تحصیلات ابتدایی
پس از نماز صبح، هیچ کس نخوابید. شور و شوق جعفر آقا، برای اولین روز مدرسه به همه اهل خانه سرایت کرده بود. مادر که لحظه ای لبخند، لبانش را ترک نمی کرد، لقمه ای را کنار دفتر و کتاب جعفر گذاشت و باز سفارش کرد دست برادر بزرگت را محکم بچسب تا راه را گم نکنی. بعد صورتش را بوسید و او را از زیر قرآن رد کرد. او درحالی که زیر لب، آیت الکرسی را زمزمه می کرد، با