حیات نیکان 21: آیت الله سید حسین بدلا صفحه 30

صفحه 30

ص:35

فانوسی همیشه روشن

فانوسی همیشه روشن

آیت الله بدلا، همراه پسرش، سید علی به جماران آمد و در صف دیدارکنندگان ایستاد. وی، روز خاطره انگیزی در پیش داشت. پسرش، سید علی نیز نمی دانست از شادی بسیار چه کند. آیت الله بدلا بعد از سال ها تلاش و چشم انتظاری، دلش می خواست زودتر شکفته شدن گل زندگی اش را ببیند. از قسمت بازرسی حسینیه جماران عبور کردند و آیت الله بدلا داخل شد؛ اما سید علی، را به داخل راه ندادند. آیت الله بدلا با دیدن امام خمینی، جلو رفت و دست های ایشان را بوسید. دوست همراهش نیز رو به امام خمینی کرد و با احترام بسیار گفت: آقا! می خواهیم پسر آقای بدلا به دست شما معمم شود!

آیت الله بدلا سر برگرداند؛ اما اثری از پسرش ندید و در این وقت بود که متوجه نبودن او شد. امام خمینی لبخندی زدند و فرمودند: او را اینجا بیاورید! عرق بر پیشانی آیت الله بدلا نشست و آب دهانش را قورت داد و گفت: آقاجان! پسرم با ما آمد، اما الان بین ما نیست، ما را ببخشید. امام خمینی فرمودند: پیدایش کنید. بعد از سخنرانی، عمامه گذاری اش را ان شاء الله انجام خواهم داد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه