حیات نیکان 21: آیت الله سید حسین بدلا صفحه 32

صفحه 32

ص:37

_ می ترسیم باعث زحمت ایشان شویم!

_ مسئله ای نیست! ایشان مشتاق این مراسم است.

در این هنگام، آقای اشراقی به اندرونی رفت و پس از لحظه ای نزد آنها آمد و گفت: آقا با خوش حالی فرمودند به داخل تشریف بیاورید.

آیت الله بدلا و سید علی پشت سر آقای اشراقی وارد اتاق امام شدند. امام خمینی لباس استراحت به تن داشت. از جا برخاست و عمامه سیاه رنگ را به دست مبارک حضرت امام دادند و ایشان هم عمامه را روی سر سید علی گذاشت و برایش دعا کرد و سید علی خم شد و دست امام را بوسید. آیت الله بدلا می دانست که دعای خیر امام خمینی برای پسرش چون فانوسی همیشه روشن است.

حتی یک نفر

حتی یک نفر

سید وارد کوچه شد. صدای دعای فرج آخر مجلس، از بلندگو به گوش رسید: «اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن...» سید حسین، کنار در خانه همسایه ایستاد و دست هایش را از هم باز کرد و سرش را رو به آسمان گرفت و همراه با جمع، دعا را زمزمه کرد. آسمان، آبی و صاف بود و نسیم ملایمی می وزید.

آیت الله بدلا دست هایش را به صورتش کشید و صلواتی فرستاد. چند قدمی از خانه دور شد. دقایقی بعد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه