- مقدمه 1
- در انتظار رسیدن فردا 2
- شعله ای در تاریکی 4
- فقط به خاطر خدا 6
- عزاداری امام حسین (علیه السلام) 8
- در بهار شکوفایی 11
- پدری مثل کوه 13
- زندگی در حوالی حرم 16
- آیت الله آقای داماد 18
- بزرگ تر از پیش بینی های پدر 20
- دل شوره های تبلیغ 22
- زخم دل 25
- آرامش روزهای تعطیل 27
- حکایت آن حدیث و یک دل صاف 29
- رؤیای ابدی 33
- منابع: 36
- تصاویر 37
ص:21
در روستای ییلاقی وشنوه به حضور آقا رسید، ایشان به گرمی از او استقبال کرد. پس، در حضور همه با لبخندی که بر لب هایش بود از طلبه جوان تهرانی ابراز رضایت کرد و فرمود: «آقا، طلبه درس خوانی هستند».
شیخ حسن، بی توجه به زخارف دنیوی، سبک بال درپی علم، سراغ آدم های بزرگ رفت. تا آیت الله بروجردی زنده بود، از جلسات درسی او غایب نشد و بعد از او نیز یکی از شاگردان ثابت درس امام خمینی رحمه الله بود. او عاشق امام بود. غیر از درس خارج ایشان، در جلسات اخلاق آن بزرگ مرد نیز شرکت می کرد و در مسائل سیاسی آن روز گوش به زنگ پیام ها و حرکت های انقلابی ایشان بود. از طلبه هایی بود که بعد از درس دنبال امام راه می افتاد، و لحظه های بودن با امام را غنیمت می شمرد.
شیخ حسن برای جلسات درس آقایان داماد، حاج شیخ مرتضی حائری و شیخ محمدتقی بروجردی نیز برنامه ریزی کرده بود. او مباحثه را نیز جدی می گرفت و در این راه از دوستان خوبی نیز برخوردار بود. آقا سیدمحمد حسینی کاشانی، آقای شیخ محمد مؤمن، آقای طاهری خرم آبادی و آقای ربانی املشی، دوستان و هم مباحثه های خوبی بودند.
آیت الله آقای داماد
آیت الله آقای داماد
صفا و سادگی و صمیمیت آقای داماد، طلبه ها را شیفته خود کرده بود. حال معنوی و برخورد دوستانه اش، زبانزد طلبه ها بود. سید، سال ها پیش از