ص:29
نبود؛ اما برای او به درازی روزهای دوری از امام بود. یاد سخنرانی های امام در سیزده خرداد افتاد که شاه را به طور مستقیم مخاطب قرار داده بود و لایحه های شش گانه را با شجاعت به باد انتقاد گرفته بود. شاه هم به اصطلاح خودش حرف های ایشان را بی جواب نگذاشت و شبانه، مأموران امنیتی، ایشان را به تهران بردند؛ اما مگر آیت الله خمینی از این حرف ها و کارها هراسی داشت؟ اعلام کردند که آیت الله خمینی در دادگاه نظامی محاکمه می شود و این به معنای اعدام ایشان بود. مراجع هم با اتحاد همیشگی شان جواب شاه را خیلی محکم دادند و با نظر آیت الله میلانی، حکم مرجعیت آیت الله خمینی صادر شد و همه مراجع آن را امضا کردند.
شیخ مرتضی روزهای سنگینی را به یاد می آورد. روزهای گرم تابستان را که از شدت دلتنگی، پیراهنش را بالا می زد و سینه گُر گرفته از آتش اندوه را به دیوار حیاط می چسباند و استغاثه گویان از خداوند آزادی استادش را می خواست.
اطاعت از فرمان امام
اطاعت از فرمان امام
ابوالحسن، پسر کوچکش را در بغل گرفت و زیر سایه درخت های مو ایستاد و با خنده گفت: آقا مرتضی این جور که شما هول کردید، به خدا می ترسم توی وضو دست راست و چپتو اشتباه کنی یا نماز ظهرتو سه رکعتی بخونی یا شاید پنج