ماه در فرات: نگرشی تحلیلی به زندگانی حضرت عباس علیه السلام صفحه 131

صفحه 131

ص:143

و فرات از خجالت آن

آبِ آب شد.

جواد محمّدزمانی

متن ادبی

اشاره

متن ادبی

زیر فصل ها

ماه مشرقی

آخرین آرزو

نماز دیگرگونه

ماه مشرقی

ماه مشرقی

... آن روز چه دیر می گذشت. گویی زمین و زمان چشم بر هم نهاده بود تا گذران واقعه، مهر شرمندگی را بر پیشانی شان بکوبد. جهان در سکوت غریبی فرو رفته بود و مظلومیت را نظاره می کرد؛ مظلومیتی به بلندای تاریخ. کربلا برای کاروان، غمکده ای شده بود که بر هر رهگذاری، رستاخیز را می نمایاند. تو گویی حیات آسمانی در شاهرگ ها، خشک شده بود. تلخی فرار لحظه ها، کودکان نینوا را بی تاب کرده بود و قهقهه های بی رحمی، بر قلب کوچکشان فشار می آورد. آرامش کودکانه به یغما رفته بود و نگاه های معصومانه، ذره ای ترحم را می جست، ولی در این دشت بی کسی، آیا برای مردانگی جایی هست؟ دست های کوچک در پی جرعه ای آب، خاک را کنار می زد تا شاید مانند اسماعیل تشنه، زمزمی از زمین بجوشد؛ ولی این بار آزمونی سخت تر از قصه ابراهیم و فرزندش در پیش بود. لب های ترک خورده، حکایت از جگری تفتیده داشت که داغ ناجوانمردی را بر گرده می کشید. کودکان، پیراهن هایشان را بالا زده بودند و شکم هایشان را روی خاک مرطوب، زیر مشک های تشنه گذاشته بودند تا کمی از سوز عطش کاسته شود. دیگر اشک نیز نای باریدن نداشت تا دل بی قرار کودکان را آرامش بخشد و در این میان علمدار چه پرهیبت می نمود! از دستان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه