- دیباچه 1
- پیش گفتار 3
- اشاره 5
- بخش اوّل: چشم اندازی به زندگانی حضرت ابوالفضل علیه السلام 5
- اشاره 6
- فصل اول: از چشمه سار مهتاب 6
- طلوع مهتاب 6
- شناسنامه مهتاب 6
- نام گذاری 8
- تبارشناسی ام البنین علیهاالسلام 11
- ثمره پیوند 15
- 1. قمر بنی هاشم 19
- اشاره 19
- کنیه ها و لقب ها 19
- 3. باب الحسین علیه السلام 20
- 2. باب الحوائج 20
- 4. سقّا، ساقی و ابوالقِرْبهَ 21
- فصل دوم: ویژگی های فردی حضرت عباس علیه السلام 26
- ویژگی های جسمی 26
- اشاره 26
- اشاره 27
- ویژگی های روحی و اخلاقی 27
- 1. جنگ آوری و شجاعت 27
- 2. دانش و بینش 30
- 3. ادب و فروتنی 31
- 4. ایمان و بصیرت 34
- 5. عبادت 36
- گفتار حضرت علی علیه السلام 38
- اشاره 38
- فصل سوم: دیدگاه معصومان درباره حضرت عباس علیه السلام 38
- گفتار حضرت فاطمه علیهاالسلام 39
- گفتار امام حسین علیه السلام 39
- گفتار امام سجاد علیه السلام 40
- گفتار امام صادق علیه السلام 40
- گفتار امام هادی علیه السلام 41
- عصر امیرمؤمنان علی علیه السلام 42
- اشاره 42
- اشاره 42
- فصل چهارم: تلاش های سیاسی حضرت عباس علیه السلام 42
- 1. دوران سکوت 42
- الف. نخستین حضور در صحنه سیاسی 44
- 2. دوران خلافت 44
- اشاره 44
- ب. درخشش در صفین 45
- ج. آب رسانی، تجربه پیشین 46
- اشاره 48
- 3. شهادت امیرمؤمنان علی علیه السلام 48
- سفارش به عباس علیه السلام 48
- عصر امام حسن مجتبی علیه السلام 48
- 2. پس از صلح 49
- 1. دوره خلافت 49
- 3. شهادت امام مجتبی علیه السلام 50
- عصر امام حسین علیه السلام 51
- اشاره 51
- 1. عملکرد معاویه 51
- 2. عملکرد یزید 53
- 3. موضع گیری امام حسین علیه السلام 55
- 4. موضع گیری حضرت عباس علیه السلام 56
- فصل پنجم: سیمای حضرت عباس علیه السلام در آیینه قیام حسینی 63
- انگیزه های حضور در نهضت حسینی 63
- اشاره 63
- اشاره 63
- 1. انگیزه های اخلاقی _ عرفانی 63
- 2.انگیزه های سیاسی 65
- 1. پرچمدار نهضت 68
- اشاره 68
- نقش آفرینی در حماسه عاشورا 68
- 3. بهترین پشتیبان ولایت 70
- 2. مشاور و همراه امام 70
- 4. پاسدار حرم حسینی 72
- 5. سقایت 73
- 6. شهادت 74
- 7. سوگواری ها 79
- سرمشق گیری از شخصیت حضرت عباس علیه السلام 81
- 1. الگوی جانبازی 81
- اشاره 81
- 2. اسطوره وفاداری 83
- 3. اسوه ولایت پذیری 84
- اشاره 88
- مشکل گشای بزرگان 88
- فصل ششم: گلبرگی از کرامت ها و خاطره ها 88
- 2. بی کران دانش 88
- اشاره 88
- 1. بر محمل نیاز 88
- 3. فریادرس 89
- اشاره 90
- 1. داروی عشق 90
- عنایت به شیعیان و دوستداران 90
- 2. طبیب جان ها 92
- 3. ضریح اشک 94
- 4. با یک سبد نیاز 95
- 5. بیماری عشق 97
- عنایت به نامسلمانان 98
- 1. گرمیِ آه 98
- اشاره 98
- 2. غریبه آشنا 99
- 3. سپاس 100
- 4. امید واپسین 102
- اشاره 103
- فصل هفتم: حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام 103
- خاک سپاری 103
- اشاره 105
- 1. بنای نخست 105
- تاریخچه حرم 105
- 2. بنای دوم 106
- 4. بنای چهارم 106
- 3. بنای سوم 106
- 5. عصر جلایریان 107
- 7. عصر افشاریه 107
- 6. عصر صفویه 107
- 8. عصر قاجاریه 108
- 9. دورنمایی از حرم کنونی 108
- مقام ها 110
- 2. مقام دست ها 110
- اشاره 110
- 1. محل دفن سر 110
- پاداش زیارت 111
- زیارت نامه 112
- برگردان 114
- بخش دوّم: گزیده ادب پارسی 117
- اشاره 117
- شعر 118
- اشاره 118
- سوگ خورشید 118
- گوهر خونین 119
- بی آبی 119
- مفهوم آب 120
- اشاره 120
- درس وفاداری 120
- شرم آب 121
- آبرو نریخت 122
- شبنم اشک 122
- ساقی بقا 122
- چشم تر آب 123
- زلال اشک 124
- ساقی لب تشنه 124
- تشنه ترین عاشق 125
- کتیبه شکیب 125
- دست های منتشر 126
- برگ سبز 126
- گلوی عطش 127
- تاسوعا 128
- قمر بنی هاشم 129
- ماه مشرقی 131
- اشاره 131
- متن ادبی 131
- آخرین آرزو 132
- نماز دیگرگونه 134
- اشاره 135
- بخش سوّم: همراه با برنامه سازان 135
- پیشنهادهای برنامه ای 139
- پرسش های مسابقه ای 140
- پرسش های مردمی 141
- پرسش های کارشناسی 142
- اشاره 143
- گفتار مجری در ولادت حضرت عباس علیه السلام 143
- پیام های تبریک و تسلیت 143
- گفتار مجری در روز تاسوعا 144
- سپهدار لشکر عشق 145
- متنی نمایشنامه رادیویی 145
- اشاره 145
- انجام سخن 147
- معرفی کتاب 150
- کتاب نامه 151
ص:104
سخنرانی نمودم. پس از سخنرانی، تازه متوجه کسالتم شدم و دیدم که هیچ اثری از بیماری در من نیست. فهمیدم که توسلّم نتیجه داده، شفا گرفته ام و تا امروز که سی سال از آن جریان می گذرد، هیچ اثری از سرطان حنجره در من نیست».(1)
2. طبیب جان ها
2. طبیب جان ها
«چهارشنبه 14 اردیبهشت سال 1374 بود. به سمت خانه می رفتم که یک مرتبه حس کردم اطرافم را نمی بینم. کمی چشمانم را مالیدم، ولی فرقی نکرد. ابتدا فکر کردم به دلیل ضعف یا هر چیز جزئی دیگری تار می بینم، ولی با کمی دقت فهمیدم که به کلی بینایی ام را از دست داده ام. به هر زحمتی بود خودم را به درِ خانه رساندم. در زدم و فریاد کشیدم: بیایید دست مرا بگیرید، جایی را نمی بینم. بله! به کلی نابینا شده بودم. اول همه می گفتند: عارضه موقتی است و خوب می شود، ولی وقتی به بیمارستان رفتیم، قضیه طور دیگر جلوه کرد. به بیمارستان امیرکبیر (اراک) مراجعه کردیم. پزشکان مشغول معالجه شدند و نتیجه را این گونه بیان کردند که این جوان، ساختمان چشمش هیچ ایرادی ندارد و عارضه مربوط به عصب چشم است و در انتهای چشم او یک غده یا لخته خون مشاهده می شود که سبب از بین رفتن بینایی او شده است.
مرا پیش پزشک متخصص و معروف شهر، دکتر جمیلیان می برند تا او هم، نظر خودش را اعلام کند، ولی او نیز با بقیه هم نظر بود. سپس به دکتر مهدی
1- شیخ عباس عاشوری به نقل از فرزند آیت اللّه العظمی گلپایگانی رحمه الله، برگرفته از: چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام، ص 417.