شمشیر سرخ، ایده سبز: بررسی شخصیت و انقلاب خونین مختار ثقفی صفحه 109

صفحه 109

ص:111

چنین نقل می کند: روزی نزدیک ابن زبیر بودم، از من پرسید: آیا مختار بن عبید را دیده ای؟

گفتم: او را جز یک سال پیش که نزد تو دیدم دیگر ندیده ام.

ابن زبیر: گمان می کنی کجا رفته؟ اگر در مکه بود تا به حال دیده می شد.

گفتم: یک یا دو ماه بعد از آن که او را در پیش شما دیدم به مدینه رفتم چند ماهی در مدینه بودم. در آن جا از کسانی که از طائف آمده بودند شنیدم که می گفتند مختار در طائف است و نیز می گفتند او نسبت به ستمگران خشمناک است و می گوید: «من نابود کننده ستمگرانم.»

ابن زبیر گفت: خداوند او را بکشد! دروغ گوی کهانت پیشه است. اگر خدا جباران را هلاک کند مختار یکی از آنان است.

عباس نقل می کند که هنوز این گفت وگوی ما تمام نشده بود که مختار از گوشه مسجد نمایان شد. ابن زبیر گفت: «از گمشده یاد کن تا پیدا شود.» گمان می کنی او کجا می رود؟

گفتم: به گمانم آهنگ کعبه دارد.

مختار به طرف کعبه رفت و هفت بار به طواف پرداخت و آن گاه در کنار حجرالاسود، دو رکعت نماز به جا آورد و در آن جا نشست. طولی نکشید کسانی که او را می شناختند اطرافش را گرفتند.

ابن زبیر که به دنبال یافتن مختار بود، عباس را نزد او فرستاد تا هر طور شده او را با خود به نزدش بیاورد، امّا مختار به عباس گفت: مگر ندیدی، سال پیش به نزد او آمدم و رأی خود به او گفتم امّا او راز خود را از من پوشیده داشت و از کار خود با من سخن نگفت. وقتی دیدم او از من بی نیاز است خواستم تا به او بفهمانم که من نیز نیازی به وی ندارم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه