سیره اخلاقی علما صفحه 15

صفحه 15

ص:23

آقا شیخ عبدالحسین جاودان،(1) از فرزندان شیخ مرتضی زاهد نقل می کند: روزی مبلغ زیادی از درآمدهای منبر و مواعظ آقا شیخ مرتضی به دست ایشان رسید. آن روز هر نیازمندی به خانه ما می­آمد، آقا از آن پول برمی داشت و به او می­داد. من با توجه به بدهی­هایی که ایشان به قصاب و بقال و سبزی فروش و یخ فروش داشت، به ایشان عرض کردم: آقا جان! مقداری را هم نگه دارید به طلبکارها بدهیم. آقا فرمود: «نگران نباش! خدا می­رساند.» عرض کردم: آقا جان! این پول را هم خدا رسانده است. شیخ مرتضی دوباره فرمود: «عبدالحسین! خدا می­رساند، می رساند.» و باز به کار خود ادامه داد و از آن پول چیزی برای خود ایشان باقی نماند.(2)

خوف و رجا

خوف و رجا

حاج محمود اخوان نقل می کند: شبی با آقا شیخ مرتضی زاهد از جلسه ای برمی گشتیم. من جوان بودم و ایشان پیر و ضعیف شده بود. بنابراین، من دست­های ایشان را گرفته بودم و در راه رفتن، به ایشان کمک می کردم. آن شب من آرام آرام ایشان را تا جلوی خانه اش رساندم و آماده خداحافظی شدم. وقتی آقا شیخ مرتضی می­خواست به داخل خانه برود، رو به من کرد و فرمود: «آقا محمود، مرا دعا کن! آقا محمود، دعا کن!» من خندیدم و عرض کردم: آقا جان! شما که به دعا نیاز ندارید. تا این جمله از دهان من خارج شد، یک باره چشم­های آقا شیخ مرتضی زاهد پر از اشک شد و با حالتی بسیار منقلب و گریان فرمود: «نه آقا محمود،


1- فرزندان مرحوم زاهد در زمان گرفتن شناسنامه، شهرت «جاودان» را انتخاب کردند و حتی در ثبت احوال و شناسنامه مرحوم زاهد نیز نام و شهرت ایشان «شیخ مرتضی جاودان» ثبت شده است. نک: آقا شیخ مرتضی زاهد، ص 190.
2- آقا شیخ مرتضی زاهد، صص 197 و 198.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه