حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 123

صفحه 123

1- 151. نور محمدی: حکایت پارسایی، صص 120 - 119.

2- 152. عالم ربانی و فقیه صمدانی آیت اللّه میرزا ابوالهدی کلباسی از علمای محقق و زهّاد کم نظیر بود، زهد و ورع او تا اندازه ای بود که به گفته آیت اللّه بروجردی، او و برادرش میرزا جمال الدین نزد مردم به سلمان و اباذر معروف بودند، حاج آقا رحیم ارباب فرموده بودند که: این دو برادر به ملک اشبهند تا به انسان. وی در خوراک و پوشاک و مسکن و دیگر وسایل معیشتی به ضروریات اکتفا می نمود و شب و روز با جدیت تمام به بحث و درس و تألیف و تدریس اشتغال داشت و از عمر شریف خود بهترین استفاده را نمود و بالاترین استفاده را نیز به دیگران داد. متوفی 27 ربیع الآخر 1356ق. و مدفون در نزد پدر علامه اش در تکیه ابوالمعالی کلباسی می باشد)کرباسی زاده: مشاهیر مزار علامه میرزا ابوالمعالی کلباسی، ص115).

نشانه و علامت آن کو؟ از این بابت اندوهناک بودم. لذا در روضه مقدّسه، توبه حقیقی نمودم و با مواظبت بر حال خود، به منزل یکی از دوستان که از سادات بزرگوار بود وارد شدم. هنگامی که می خواستم از منزل او بیرون روم، از پله ها پایین می آمدم که ناگهان پیشانی و محل سجده ام به شدت با دیوار برخورد نمود. همان دم متوجه شدم که این همان بلای محبوبی است که ناراحتش بودم، امّا از دوست میزبان خود، آنرا پنهان نمودم و پس از خروج از منزل، به خاطر شدت درد دستم را روی پیشانی ام گذاشتم که دیدم خون از آن جاری است. خداوند را به خاطر جاری شدن خون از محل سجده ام سپاس گفتم، همان گونه که خون از پیشانی مولای مظلومان جاری بود. بالاخره برای تطهیر و اقامه نماز مغرب به مدرسه حسین خان رفتم اما تا مدتی خون بند نمی آمد و من سرانجام وضو گرفتم و عمامه ی خود را بر پیشانیم بستم و داخل روضه ی مقدّس حسینی شدم. خدا می داند چه حالی داشتم، نمی توانم آن را وصف نمایم! در همان حال، چندین رکعت نماز گزاردم و این حالت قدسی تا هفت یا هشت ساعت به درازا کشید.(1)

شفا با تربت امام حسین علیه السلام

آیهاللّه شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی نقل کرده است: من در ایام تحصیل در نجف اشرف مریض شدم پرستاری مرا بعضی از طلاب در همان حجره ی مدرسه به عهده داشتند. پس از چندی بیماری من به قدری شدید شد که اطباء از شفا یافتن من مأیوس شدند و دیگر برای معالجه ام نیامدند و من در حال شدت تب گاهی بیهوش می شدم و گاهی به هوش می آمدم. یکی از رفقا که مرا پرستاری می کرد شنیده بود که آیت اللّه حاج شیخ علی محمد نجف آبادی مقداری از تربت اصل

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه