حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 132

صفحه 132

1- 159. عراقی: دار السلام، صص 319 - 317.

چیزی از ایشان باقی نمانده و در حالت اغماء کامل بودند، طبیب قدیمی آن محل در کربلا، به حاج عبدالعلی می گوید دیگر امیدی نیست، تنها یک نفر می تواند او را نجات دهد و اشاره به مرقد مطهر امام حسین علیه السلام می کند.

حاج عبدالعلی با پریشانی کامل به صحن مطهر می روند و با گریه و زاری شفای برادر را می خواهند. یکی از خدمه که حال ایشان را می بیند داستان را سؤال می کند و ایشان قضیه را می گویند آن مرد اندکی تربت به ایشان می دهد و می گوید زود بروید و تربت را در دهان برادر بگذارید. صبح عبدالعلی حسب المعمول بیدار می شود و در میان خواب و بیداری بدون آنکه به یاد داشته باشد که برادرش بیمار است، می بیند آقا رحیم در رختخواب نشسته است ناگهان به یاد می آورد و به سرعت برمی خیزد و لباسهای خیس از عرق ایشان را عوض می کند. وقتی طبیب می آید و آقا رحیم را می بیند تعجّب می کند و می گوید او تقریباً مرده بود. این کار، کار همان کس است که گفتم و وقتی داستان را می فهمد، سجده شکر بجا می آورد، دستورات لازم را می دهد و تا آنجا بودند مرتب به آنها سر می زند.(1)

توسّل به آیات قرآن

حضرت آیت اللّه العظمی حاج آقا رحیم ارباب به من [ سید شهاب الدین صفوی قمی] فرمود: حج عموزاده من را شما انجام دهید. گفتم: من حرفی ندارم. گفتند: پس گذرنامه تهیه کنید. گذرنامه وقتی به دستم رسید که در پرواز 17 نوبت من شد و پرواز 17 به جده می رفت و به مدینه نمی رسیدم. به ایشان گفتم. خیلی ناراحت شدند و گفتند دلم می خواست شما از مسجد شجره مُحرم شوید فردا که نزدش رفتم گفت: امروز بعد از نماز صبح سه مرتبه سوره توحید و سه مرتبه آیه «وَ مَنْ یَتِّقِ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه