حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 287

صفحه 287

1- 282. صفوی قمی: جرعه ای از کوثر، صص 103 - 102.

می فرمایند. تو تقصیری نداری طبع روباهی تو غلبه کرد و بر خلاف تعهدت عمل نمودی، حالا برو جای هر شب بخواب ولی شرط کن دیگر خطا نکنی.

می فرمودند: دو ماه دیگر روباه هر شب می آمد و صبح می رفت بدون این که دیگر متعرّض این حیوانات بشود تا این که زمستان تمام شد.(1)

مکاشفه و فرج بعد از شدت

یکی از سادات محترم سدهی ساکن مدرسه نیماورد از پدرش که شاگرد عارف کامل ملّاحسن [ نائینی] بوده است روایت کرد که در یکی از شبهای تعطیل که معمولاً بیش از عدّه یی در مدرسه نمی مانند سخت درمانده و گرسنه بودم چندان که خوابم نمی برد در تاریکی حجره گوشه ای افتاده به حال خود می گریستم غیر از ملاّحسن که هر شب در حجره تاریک خود بیدار و مشغول عبادت بود، سایر طلاّب در خواب و درب مدرسه را نیز بسته بودند. در این حال دیدم دو نفر با چراغ فانوس وارد مدرسه شده به طرف حجره ملّا حسن رفتند طولی نکشید که دیدم ملّا حسن با دو نفر فانوس کش جلو حجره من ایستادند ملاّ حسن مرا آواز داد که همراه وی به دعوت مهمانی برویم من از این پیش آمد بسیار خوشحال و به دنبال او روان شدم. پس از طی مسافتی قلیل به محلی رسیدیم که شبیه کاروانسرای حاج کریم [ نزدیک مدرسه نیماورد] بود. مجلس و مهمانی و چراغانی عجیب باشکوه به نظرم آمد. در

تالار بزرگ همه علما و صدور و رجال نشسته بودند. ملاّ حسن در صدر مجلس نشست و مرا فرمود تا زیر دست او مقدم بر همه علما نشستم. اهل مجلس مرا احترام می کردند. با خود می گفتم که این همه احترام لابد از برکت ملازمت ملّا حسن است وگرنه من خود طلبه گمنام فقیری بیش نیستم. طولی نکشید که سفره

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه